سقوط استراتژی رژیم؛ از جاه‌طلبی‌های منطقه‌ای به تقلا برای بقا

«امام غایب»؛ علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی پس از جنگ ۱۲ روزه در حال محو شدن زیر سایه‌هاست

اکونومیست در یادداشتی درباره وضعیت علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی نوشت: «پس از جنگ ۱۲روزه ایران با اسرائیل، آیت‌الله علی خامنه‌ای به‌ندرت در انظار عمومی ظاهر می‌شود و قدرت او در حال کاهش است. خطبه‌هایش کوتاه شده و اختیارات به‌طور فزاینده‌ای به سپاه پاسداران و دیگر نهادها واگذار شده است. در غیاب نقش پررنگ رهبر، مباحث جانشینی شدت گرفته و فضای سیاسی کشور با تردید و رقابت پر شده است.»
تصویر «امام غایب»؛ علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی پس از جنگ ۱۲ روزه در حال محو شدن زیر سایه‌هاست

این رسانه با اشاره به پررنگ شدن ملی‌گرایی در جمهوری اسلامی پس از جنگ با اسرائیل نوشت: «خامنه‌ای تلاش کرده با رنگ‌ولعاب ملی‌گرایی چهره‌ای جدید از حکومت دینی ارائه دهد؛ از پخش سرود «ای ایران» در شب عاشورا گرفته تا بی‌اعتنایی به برنامه‌های تلویزیونی غیرمذهبی. اما در عمل، سرکوب سیاسی، اعدام‌ها و حذف اصلاح‌طلبان از رسانه‌ها ادامه دارد.»

به نوشته اکونومیست؛ در این خلأ قدرت، بازیگرانی چون سپاه، محمود احمدی‌نژاد، حسن روحانی و علی لاریجانی وارد میدان شده‌اند. حتی موسوی، نخست‌وزیر سابق، از حصر طومار قانون اساسی جدید منتشر کرده است. در عین حال، دولت پزشکیان فاقد اقتدار کافی است و ناکامی‌های اقتصادی او، خشم عمومی را افزایش داده است.

نویسنده معتقد است که «در حوزه سیاست خارجی، جمهوری اسلامی پس از حملات اسرائیل، استراتژی‌اش را از سلطه منطقه‌ای به حفظ بقا کاهش داده است. در حالی که برخی تندروها خواهان دستیابی سریع به بمب هسته‌ای‌اند، دیگران به چین و روسیه چشم دوخته‌اند. اما کمک‌ها دیر می‌رسد، و تنها گزینه باقی‌مانده، مذاکره با آمریکای ترامپ است؛ راهی پرمخاطره که بدون رهبری مقتدر، تصمیم‌گیری درباره‌اش در ابهام است.»

در ادامه، ترجمه کامل یادداشت اکونومیست که با عنوان اصلی Iran’s supreme leader is fading into the shadows و در ۳۰ ژوئیه ۲۰۲۵ منتشر شده را بخوانید؛

قدرت سیاسی در ایران زمانی ساده بود. چه او را دیکتاتور بنامید، چه رهبر عالی، چه امام یا سایه خدا بر زمین، آیت‌الله علی خامنه‌ای حاکم مطلق بود. فرماندهان نظامی، رؤسای‌جمهور و روحانیون، همگی زیردست او بودند. او همه انتصابات عالی‌رتبه را انجام می‌داد و روند گزینش نامزدهای ریاست‌جمهوری را به نفع خود دستکاری می‌کرد.

اما از زمان پایان جنگ ۱۲ روزه ایران با اسرائیل، اوضاع پیچیده‌تر شده است. این رهبر ۸۶ ساله اکنون فقط به‌ندرت در انظار عمومی ظاهر می‌شود. خطبه‌هایش که زمانی مفصل و طولانی بودند، حالا مختصر شده‌اند.

پرسش جانشینی، بیش از هر زمان دیگری در مرکز توجه قرار گرفته، آن هم در شرایطی که کنشگران درون و بیرون رژیم برای کسب موقعیت رقابت می‌کنند و بسیاری از آن‌ها آشکارا خواهان جایگزینی برای ۴۶ سال حکومت دینی هستند. ابهامی که پس از حملات اسرائیل و آمریکا بر سر آینده برنامه هسته‌ای ایران به‌وجود آمد، به تمامی ساختار سیاسی کشور نیز سرایت کرده است. ایرانیان می‌خواهند بدانند آیا رهبران‌شان شرایط دونالد ترامپ برای توافق را خواهند پذیرفت یا نه، اما دیگر مطمئن نیستند چه کسی زمام امور را در دست دارد.

در ابتدا، این جنگ به‌نظر می‌رسید که ثبات را به سیاست ایران بازگردانده است. موجی از میهن‌پرستی، حاکمان و مردم را پس از سال‌ها دوقطبی شدن، دوباره به هم نزدیک کرد.

فراخوان‌های بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، برای شورش مردم ایران، بی‌پاسخ ماند. اما از زمان برقراری آتش‌بس در ۲۴ ژوئن، گوناگونی دیدگاه‌ها درباره چگونگی حفظ وحدت، باعث شده که کشور بیش‌ازپیش ازهم‌گسیخته به‌نظر برسد.

گزینه موردعلاقه آقای خامنه‌ای، آرایشی سطحی و ظاهری است. برای جلب‌نظر جمعیتی که از حکومت روحانیون دلسرد شده‌اند، او در حال بازپوشاندن چهره نظام دینی‌اش با رنگ‌ولعاب ملی‌گرایانه است. در جشن‌های عاشورا، که در ۵ ژوئیه برگزار شد و سالروز شهادت حسین، نوه پیامبر اسلام و مقدس‌ترین روز جمهوری اسلامی به‌حساب می‌آید، آقای خامنه‌ای دستور داد مؤذن اذان را قطع کند و به‌جای آن سرود ملی‌گرایانه «ای ایران ایران» را اجرا کند؛ سرودی که پیش از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ محبوب بود اما پس از آن سرکوب شده بود.

او از نقش قدیسان شیعه کاسته و به گذشته ایران پیش از اسلام جلوه بیشتری داده است. بیلبوردهای جدید در میدان‌های شهر، اسطوره‌های باستانی ایرانی را با مضامین امروزی بازنمایی می‌کنند.

آقای خامنه‌ای همچنین چشم خود را بر موج جدیدی از برنامه‌های تلویزیونی، از جمله نسخه فارسی و بسیار پرطرفدار «جزیره عشق» (عشق ابدی)، بسته است؛ برنامه‌ای که در آن زوج‌های مجرد با هم معاشرت و دلبری می‌کنند.

در بخش‌هایی از تهران، روسری و مانتوی بلند برای زنان، به یادگار دوران گذشته تبدیل شده‌اند.

اما چنین امتیازاتی با هدف کاهش تقاضا برای تغییر سیاسی است، نه مقدمه‌ای برای تحقق آن. اوایل همین ماه، آقای خامنه‌ای مجدداً امام‌جمعه سالخورده خود را ابقا کرد و برای سی‌وسومین بار، رئیس ۹۹ ساله شورای نگهبان را منصوب نمود. پس از چند حضور کوتاه‌مدت پس از جنگ، صداوسیما اصلاح‌طلبان را از آنتن کنار گذاشته است. اعدام‌ها افزایش یافته‌اند؛ عفو موردانتظار برای زندانیان سیاسی هنوز خبری از آن نیست.

ورود به غیبت کبری

درحالی‌که رهبر عالی تلاش می‌کند نمایشی از «همه‌چیز طبق روال» را حفظ کند، رقبایش در حال نزدیک شدن هستند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، گارد نخبه رژیم، از ادامه تنش با اسرائیل برای توجیه حفظ قدرت خود استفاده می‌کند. پیش از آن‌که آقای خامنه‌ای در پی حملات اسرائیل به پناهگاه زیرزمینی خود برود، تصمیم‌گیری را به ژنرال‌ها واگذار کرد؛ اقدامی که احتمال تشکیل یک دولت نظامی را مطرح کرده و او را به یک مقام تشریفاتی بدل ساخته است.

با این حال، ژنرال‌ها در حفظ انسجام دچار مشکل‌اند. نفوذ مشهود اسرائیل در صفوف آنان باعث افزایش سوءظن شده و هماهنگی را دشوارتر کرده است.

منافع گسترده تجاری سپاه و فساد فراگیر آن باعث شده برخی از تحلیلگران پیش‌بینی کنند که این نهاد به مجموعه‌ای از مافیاهای غیرمتمرکز بدل خواهد شد.

مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور، خواستار گفت‌وگو با مخالفان و بازگشت تبعیدی‌ها شده تا اتحاد ناشی از جنگ را به آشتی پایدار تبدیل کند. اما او از نفوذ لازم برای تحقق این هدف برخوردار نیست. مردم ایران، او را مقصر خاموشی‌ها و قطعی‌های طولانی آب در گرمای تابستان می‌دانند. همچنین، ناتوانی‌اش در متقاعد کردن تاجران تحریمی برای بازگرداندن درآمدهای ارزی، باعث شده تا او مسئول سقوط ارزش ریال تلقی شود.

در میان این نارضایتی، دو رئیس‌جمهور پیشین، محمود احمدی‌نژاد و حسن روحانی، برای بازگشت به صحنه برنامه‌ریزی می‌کنند. هر دو، پایگاه اجتماعی گسترده‌تری نسبت به آقای پزشکیان دارند.

آقای روحانی، به‌عنوان یک روحانی، ممکن است خود را جانشین صاحب‌عمامه رهبر بداند و تصور کند که می‌تواند به بن‌بست با غرب پایان دهد.

او در بیانیه‌ای اعلام کرد: «این جنگ باید زنگ بیدارباشی باشد برای اصلاح مسیرمان و بازسازی بنیان‌های حکمرانی.» علی لاریجانی، رئیس پیشین مجلس، رفتاری شبیه به رئیس‌جمهور اجرایی دارد؛ نقشی که زمانی در پی آن بود. اخیراً او، نه پزشکیان، رهبری هیأتی را به مسکو بر عهده داشت که با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، دیدار کرد.

مخالفان نیز لب به سخن گشوده‌اند. در ۱۱ ژوئیه، میرحسین موسوی، نخست‌وزیر پیشین که به‌مدت ۱۵ سال در حصر خانگی به‌سر می‌برد، طوماری منتشر کرد و خواستار تدوین قانون اساسی جدید شد؛ این طومار به امضای صدها روشنفکر رسید. بسیاری از جوانان ایرانی خواهان تغییر کامل ساختار هستند، بدون حضور هیچ‌یک از چهره‌های گذشته یا حال، حتی مخالفان سالخورده‌ای مانند آقای موسوی.

این ازهم‌گسیختگی داخلی، بر سیاست خارجی ایران نیز سایه افکنده است؛ جایی‌که تهران پس از کمپین اسرائیل علیه نیروهای نیابتی‌اش، جاه‌طلبی‌های منطقه‌ای را کنار گذاشته و به دنبال بقای رژیم است.

تندروها خواستار شتاب در دستیابی به بمب هسته‌ای هستند. برخی دیگر امیدوارند که چین، مشتری اصلی نفت ایران، با ارائه جنگنده‌های نوین به کمک آید. اما با تهدید اسرائیل به ازسرگیری بمباران‌ها، هرگونه کمکی احتمالاً دیر خواهد رسید. روسیه نیز که در جنگ اوکراین گرفتار است، در بازسازی سامانه‌های پدافند هوایی ایران کند عمل کرده است.

در این میان، تنها گزینه باقی‌مانده، آمریکا است. مشارکت ترامپ در جنگ اسرائیل، ایران را به‌شدت نگران کرده و گفت‌وگوها درباره توافق هسته‌ای را به حالت تعلیق درآورده است. عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، می‌گوید کشورش آماده ازسرگیری مذاکرات است. حتی ممکن است ایران با پیمان عدم تعرض با اسرائیل نیز موافقت کند. چنین توافقی می‌تواند ایران را از تحریم‌ها رهایی دهد، انزوای آن از غرب را پایان دهد و شاید سرمایه‌گذاری خارجی را احیا کند. اما این مسیر با اختلافاتی بر سر آینده مطلوب برای ایران، با مانع روبه‌روست. برای مردم ایران، این تصمیم فوری است. اما آن‌ها شاید دیگر رهبری نداشته باشند که اختیار یا بینش لازم برای اتخاذ آن را داشته باشد. ■