آخرین‌ها:

یورش دشمن، خشکسالی و دروغ‌ به ایران، ۲۵۰۰ سال پس از دعای داریوش بزرگ

دکتر کاوه مدنی، رییس موسسه آب، محیط زیست و سلامت دانشگاه سازمان ملل متحد، در مقاله‌ای در مجله فوربس با مرور دعای داریوش کبیر برای ایران به این پرسش می‌پردازد که چگونه ایران در وضعیتی گرفتار شده است که شاید بدترین سناریوی آمریکا و اسرائیل هم نمی‌توانست آن را این‌چنین طراحی و پیاده‌سازی کند.
تصویر یورش دشمن، خشکسالی و دروغ‌ به ایران، ۲۵۰۰ سال پس از دعای داریوش بزرگ

به گزارش آیندگان؛ کاوه مدنی در این یادداشت توضیح می‌دهد که چگونه شش سال خشکسالی سنگین، سال‌ها مدیریت ناپایدار، سیاست‌های اشتباه خودکفایی، ارزان‌فروشی آب و انرژی، سدسازی و طرح‌های انتقال آب، ایران را به وضعیت «ورشکستگی آبی» رسانده است؛ وضعیتی که در آن، کشور سال‌هاست بیش از سرمایه‌ی آبی تجدیدپذیر خود برداشت کرده و حالا حتی پایتختش در آستانه‌ی «روز صفر» و در معرض تخلیه‌ی احتمالی قرار گرفته است.

در حالی که آمریکا، سیاست «فشار حداکثری» را احیا کرده، اسرائیل گسترده‌ترین حملات نظامی به زیرساخت‌های ایران را انجام داده و بار دیگر تحریم‌های سازمان ملل بازگردانده شده‌اند، مهم‌ترین ضربه به آینده‌ی ایران از واشنگتن و اورشلیم و نیویورک نخواهد بود، بلکه از آسمانی‌ست که دیگر نمی‌بارد، رودخانه‌هایی که دیگر جریان ندارند و آبخوان‌هایی که تخلیه شده‌اند.

این مقاله تاکید می‌کند که خشکسالی «علت» اصلی وضعیت امروز نیست و تنها شتاب‌دهنده و آشکارکننده‌ ورشکستگی آبی ایران است؛

سه‌گانه‌ی معروف داریوش کبیر (دشمن، خشکسالی و دروغ) امروز دوباره در ایران کنار هم قرار گرفته‌اند:
• دشمن خارجی و سال‌ها تحریم و تهدید
• خشکسالی طولانی و اقلیم در حال تغییر
• دروغ، انکار، محرمانه‌سازی داده‌ها، حاشیه‌بردن متخصصان و امنیتی‌کردن محیط‌زیست.

کاوه مدنی نوشته است: «تحریم‌ها روزی برداشته می‌شوند و اختلافات بین‌المللی بالاخره روزی پایان می‌یابند، اما فروپاشی نظام آب، تخریب سرزمین و فرسایش اعتماد عمومی، به آسانی قابل ترمیم نیست. بنا بر نظر نویسنده، در صورت ادامه روند کنونی و بدون اصلاح جدی سیاست‌های آبی، طبیعت بی‌سر و صدا همان کاری را خواهد کرد که تحریم و بمباران نتوانستند: زانو زدن یک تمدن کهن.»

در ادامه، ترجمه کامل مقاله کاوه مدنی، پژوهشگر سیستم‌های پیچیده انسان–طبیعت که با تیتر اصلی «In Drought-Stricken Iran, Nature Is Doing What Sanctions And Airstrikes Could Not» - «در ایرانِ گرفتار خشکسالی، طبیعت کاری می‌کند که تحریم‌ها و حملات هوایی نتوانستند» روز ۱۶ نوامبر ۲۰۲۵ در مجله فوربز منتشر شده است را بخوانید؛

«خداوند این سرزمین را از دشمن، از خشکسالی و از دروغ حفظ کند.»

این دعای کهنِ داریوشِ بزرگ، پادشاه هخامنشی، که بیش از دو هزار سال پیش بر سنگ حک شده، سه تهدید هستی‌شناختی را ثبت می‌کند که همیشه ایرانیان را نگران کرده‌اند: تجاوز بیگانه، کمبود آب و فرسایش حقیقت. امروز هر سه تهدید در وضعیتی به هم رسیده‌اند که حتی سرسخت‌ترین دشمنان جمهوری اسلامی هم به سختی می‌توانستند آن را تصور کنند.

در ماه‌های اخیر، ایران از هر سو ضربه خورده است. دونالد ترامپ که به‌تازگی دوباره انتخاب شده، دکترین «فشار حداکثری» خود را احیا و گسترش داده و متحدانش را برای تشدید فشارهای اقتصادی و دیپلماتیک بر تهران گرد آورده است. او از اسرائیل حمایت کرده و همراه با بنیامین نتانیاهو، گسترده‌ترین حملات علیه جمهوری اسلامی در تاریخ معاصر را انجام داده؛ حملاتی که منطقه را تا آستانه یک جنگ بزرگ‌تر پیش برد. شورای امنیت نیز سخت‌ترین تحریم‌ها را دوباره فعال کرد و اجازه داد همه اقداماتی که ایران را از اقتصاد جهانی منزوی می‌کند، دوباره به‌طور کامل اعمال شود.

اما با وجود همه این سخنرانی‌ها، قطعنامه‌ها و حملات هوایی، ویران‌کننده‌ترین ضربه به آینده ایران نه از واشنگتن می‌آید، نه از اورشلیم و نه از نیویورک. این ضربه از آسمانی می‌آید که دیگر نمی‌بارد، از رودخانه‌هایی که دیگر جاری نیستند و از سفره‌های آب زیرزمینی‌ای که بیش از ظرفیتشان پمپ شده‌اند. این ضربه از خشکسالی می‌آید.

ایران با یکی از بدترین خشکسالی‌های خود روبه‌روست؛ خشکسالی‌ای که حالا وارد ششمین سال شده است. در برخی کلان‌شهرها، مقامات فشار آب را کاهش داده‌اند، قطع مکرر اعمال کرده‌اند و حتی به‌صورت علنی از احتمال سهمیه‌بندی و جابه‌جایی جمعیت سخن گفته‌اند، اگر باران نبارد. تهران، کلان‌شهری با بیش از ۱۵ میلیون جمعیت، حالا به‌عنوان پایتختی مطرح می‌شود که شاید مجبور به تخلیه جزئی شود، چون احتمال دارد شیرهای آب آن خشک شود.

این یک «روز صفر» کلاسیک است؛ لحظه‌ای که آب شرب از شیرها قطع می‌شود. اما وضعیت امروز یک حادثه ناگهانی نیست؛ نتیجه پیش‌بینی‌شده‌ای است از چیزی که سال‌ها «ورشکستگی آبی» کشور توصیف می‌شد؛ پس از دهه‌ها برداشت بیش از حد از منابع آبی، بدون آنکه طبیعت بتواند این برداشت‌ها را جبران کند، و پس از تخلیه سفره‌های زیرزمینی که زمانی نقش ذخیره استراتژیک کشور را داشتند.

خشکسالی این ورشکستگی را آشکار کرده؛ آن را خلق نکرده است. خانه مدت‌ها بود که در آتش می‌سوخت و خشکسالی فقط شعله‌ها را تیزتر کرد. این شعله‌ها آن‌قدر آشکار شده که دیگر نمی‌توان آتش زیرین را انکار کرد.

برای دهه‌ها، تصمیم‌گیران ایرانی با آب همچون منبعی نامحدود برخورد کردند و حقوق محیط‌زیست را قابل مذاکره دانستند. کشاورزی آبیِ آب‌بَر در خشک‌ترین اقلیم‌های جهان ترویج شد، به نام خودکفایی، امنیت غذایی و «مقاومت» در برابر فشار خارجی. یارانه‌های سنگین آب و برق باعث مصرف بی‌رویه و پمپاژ کنترل‌نشده از آب زیرزمینی شد. سدسازی و انتقال آب بین‌حوضه‌ای به نمادهای غرور و قدرت ملی بدل شد. رهبران «ماموریت هیدرولیکی» داشتند: استفاده از تک‌تک قطرات آب موجود در کشور و جلوگیری از آنکه حتی یک قطره «به هدر» رود و وارد دریا، دریاچه یا تالاب شود.

تحریم‌ها و تهدیدهای خارجی، به جای آنکه این رویکرد را مهار کنند، آن را تقویت کردند. زیر فشار اقتصادی، تهران بر «اقتصاد مقاومتی» تأکید بیشتری کرد و تولید داخلی و بهره‌برداری سنگین از منابع طبیعی را – به هر قیمتی – گسترش داد، تا اصلاحات سخت به تعویق بیفتد. دشمنان تهران هرگز لازم نبود زیرساخت‌های کشور را بمباران کنند تا جمهوری اسلامی را تضعیف کنند؛ کافی بود وضعیت بحران دائمی حفظ شود تا برداشت غیرپایدار آب به عنوان یک ضرورت میهن‌دوستانه توجیه شود. این رویکرد، قربانی‌کردن ارزشمندترین ذخایر طبیعی کشور را برای پیگیری «ماموریت هسته‌ای» جمهوری اسلامی قابل قبول جلوه داد.

سومین عنصر هشدار داریوش – دروغ – نیز بی‌نهایت مهم است. اطلاعات مربوط به میزان منابع آب، ذخایر سدها و افت آب زیرزمینی همواره پراکنده، محرمانه، سیاسی و امنیتی شده است. بحث عمومی مرتب منحرف می‌شود به سمت توطئه‌های خارجی، «دزدی ابرها» و «دستکاری اقلیمی» دشمنان، به جای دهه‌ها سوءمدیریت داخلی. وقتی مردم به آمار رسمی و توضیحات حکومت اعتماد ندارند، کمتر حاضرند در صرفه‌جویی، سهمیه‌بندی یا اصلاح سبک زندگی مشارکت کنند.

خشکسالی‌ای به این وسعت و شدت می‌تواند هر سیستمی را فلج کند. اما وجود حکومت‌ها برای این است که ملت را برای چنین لحظاتی آماده کنند. تغییرات اقلیمی هرگز نباید بهانه بی‌مسئولیتی باشد، به‌خصوص وقتی علم سال‌ها قبل وقوع چنین شرایطی را پیش‌بینی کرده بود. وقتی شفافیت کالایی کمیاب است، وقتی آب اندک موجود به مناطق ثروتمندتر یا دارای پشتوانه سیاسی منتقل می‌شود و وقتی هزینه‌های محیط‌زیستی آشکارتر از آن است که انکار شود، کمبود به‌سرعت به خشم تبدیل می‌شود.

هم‌زمانی دشمن، خشکسالی و دروغ وضعیتی ایجاد کرده که از هر چیزی که ترامپ و نتانیاهو می‌توانستند طراحی کنند، بدتر است. روزی تحریم‌ها برداشته خواهد شد و درگیری‌ها پایان خواهد یافت. اما فروپاشی نظام آبی، ویرانی زمین و نابودی اعتماد عمومی به‌سادگی قابل ترمیم نیست.

برای جلوگیری از سقوط کامل، تصمیم‌هایی لازم است که بسیار سخت‌تر از هر فشاری است که از بیرون تحمیل شده باشد. ایران باید از اقتصاد مقاومتی به اقتصاد تاب‌آور تغییر مسیر بدهد. کشور به‌شدت نیازمند جداسازی اقتصادش از وابستگی به آب است؛ با حذف تدریجی پرمصرف‌ترین محصولات و صنایع در خشک‌ترین مناطق، اصلاح تدریجی قیمت‌های آب و انرژی با حمایت از فقیرترین اقشار، و اولویت‌دادن به بهره‌وری و احیای بوم‌سازگان‌ها، نه ساخت زیرساخت‌های جدید تأمین آب.

دعای کهن داریوش هنوز طنین دارد. دشمنان ایران همچنان واقعی‌اند و خشکسالی اکنون انکارناپذیر است. با پیوستن طبیعت به صف دشمنان، تمام شرایط علیه ایران سنگینی می‌کند. اما دروغ‌ها – نپذیرفتن محدودیت‌ها، مواجه‌نشدن با سوءمدیریت و نگفتن حقیقت سخت به مردم درباره آنچه رخ داده و آنچه در راه است – تنها تهدیدی است که کاملاً در اختیار جمهوری اسلامی است. اگر این دروغ‌ها ادامه یابد، طبیعت بی‌صدا و غیرقابل بازگشت همان کاری را خواهد کرد که تحریم‌ها و حملات هوایی نتوانستند: یک تمدن کهن را به زانو درآورد.

لینک کوتاه
اشتراک گذاری: