بزرگ‌ترین رسوایی همه‌ی دوران‌ها

پرونده جفری اپستین؛ ترامپ، «رسوایی سیاسی» را دوباره تعریف می‌کند

در دوره‌ای که همه چیز رسوایی تلقی می‌شود، شورش طرفداران ترامپ درباره پرونده‌های جفری اپستین، شاید تنها بحرانی باشد که واقعاً بتواند به او آسیب بزند.
تصویر پرونده جفری اپستین؛ ترامپ، «رسوایی سیاسی» را دوباره تعریف می‌کند

سوزان بی. گلسر، نویسنده‌ی ارشد نیویورکر در تحلیلی به به بررسی بزرگ‌ترین رسوایی دوره دوم ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ می‌پردازد: ارتباط او با جفری اپستین و سرپوش‌گذاری بر اسناد مربوطه.

گلسر با اشاره به تاریخچه‌ی رسوایی‌های متعدد ترامپ، این بحران را متفاوت می‌داند، چرا که این بار حتی پایگاه وفادار «مگا» نیز دچار تزلزل شده است.

انتشار ویدئوی تحقیرآمیز از اوباما و ترویج نظریه‌های توطئه تازه، تاکتیک ترامپ برای حفظ حمایت‌هاست، اما نشانه‌هایی از شکست در این راه دیده می‌شود. گلسر این بحران را نه‌تنها تهدیدی برای ترامپ، بلکه نشانه‌ای از بحران عمیق در سیاست آمریکا می‌داند.

در ادامه، ترجمه کامل مقاله Trump Redefines the Washington Scandal نوشته سوزان بی. گلسر که ۲۴ ژوئیه ۲۰۲۵ در نیویورکر منتشر شده را در ادامه بخوانید؛

اگر ترامپ در یک هنر واشنگتنی استاد شده باشد، بی‌تردید آن هنر مدیریت رسوایی است. پس از دو بار استیضاح، چهار پرونده کیفری و جنجال‌هایی بیش از آنکه قابل شمارش باشد، شیوه‌ی آشنای او شامل انکار، منحرف‌سازی و حواس‌پرتی حالا دیگر برای همه قابل پیش‌بینی است — هرچند باید گفت آن‌قدر از حرف‌ها و اقداماتش رسوایی‌زا بوده که اساساً مفهوم “رسوایی” در دوران ریاست‌جمهوری‌اش بی‌معنا شده است.

در دور دوم ریاست‌جمهوری‌اش، ترامپ از پیش‌فرضی بهره می‌برد که حتی مخرب‌ترین داستان‌های سیاسی هم نمی‌توانند او را از پا درآورند. و مگر نه اینکه کسی که پس از تحریک هوادارانش به حمله به کنگره آمریکا دوباره انتخاب شده، به‌سادگی با فسادهای روزمره‌ای چون سوءاستفاده مالی از کاخ سفید یا بی‌اعتنایی به احکام دادگاه‌ها سرنگون نخواهد شد؟ و این، پرسشی بنیادی را پیش می‌کشد: آیا چیزی هنوز “رسوایی” محسوب می‌شود اگر هیچ پیامد مهمی برای متهم نداشته باشد؟

با این حال، شش ماه پس از آغاز ترامپ ۲.۰، او درگیر رسوایی‌ای شده که واقعاً در حال گسترش است: ارتباط او با جفری اپستین، مجرم جنسی متوفی. این رسوایی تمام مؤلفه‌های کلاسیک واشنگتن را دارد: پنهان‌کاری فزاینده، اخبار روزانه‌ی مخرب، اتهام‌زنی‌های ناشناس از درون دولت، خواسته‌های فراحزبی کنگره برای تحقیق، و سقوط چشمگیر در نظرسنجی‌ها.

عباراتی مانند «بمب خبری» و «فاجعه‌ی تمام‌عیار» به وفور شنیده می‌شود. گفته می‌شود که دادستان کل و معاون مدیر اف‌بی‌آی سر یکدیگر فریاد زده‌اند.

خود ترامپ، در حالی که در جلسات خصوصی منکر هرگونه شناخت از جنایات اپستین است، ظاهراً به هفته‌ها کشمکش بیشتر تن داده است؛ بنا به گزارش پولیتیکو، به‌تازگی در دیدار با یکی از جمهوری‌خواهان در دفتر بیضی گفته: «به هر حال قراره بگایَنم.»

روز سه‌شنبه، مایک جانسون، رئیس مجلس نمایندگان، برای جلوگیری از رأی‌گیری‌هایی که ممکن بود به ترامپ آسیب بزنند، مجلس را زودتر به تعطیلات ماه آگوست فرستاد؛ نشانه‌ای جدی از وحشت سیاسی در کنگره. «ما فقط می‌خوایم پشت ترامپ رو بگیریم» — این را مارکوین مولین، نماینده جمهوری‌خواه اوکلاهاما، وقتی طرح مشابهی در سنا رد شد، گفت.

با این حال، این اقدام مانع وخیم‌تر شدن اوضاع نشد. روز بعد، بی‌خیال تعطیلات، یکی از کمیته‌های فرعی نظارتی مجلس با رأی ۲ به ۸ تصمیم گرفت وزارت دادگستری را برای دریافت اسناد مرتبط با اپستین، که دولت ترامپ از انتشارشان خودداری کرده، احضار کند.

دلیل این جنجال، همین اسنادند. اوایل ماه جاری، وزارت دادگستری ترامپ اعلام کرد این اسناد را منتشر نخواهد کرد — ضربه‌ای سخت برای متعصب‌ترین طرفداران «مگا» که امیدوار بودند این اسناد توطئه‌های دیرینه‌شان درباره شبکه‌ای از پدوفیل‌های دموکرات مشهور و عوامل دولت پنهان را تأیید کند.

گزارش جدید وال‌استریت ژورنال -همان بمب خبری- دلیل این امتناع را روشن کرد: در ماه مه، دادستان کل ترامپ، پام بوندی، و معاونش در جلسه‌ای خصوصی به او گفته‌اند که نام خودش در اسناد اپستین آمده، چیزی که او اوایل این ماه در پاسخ به سؤال خبرنگاران، درباره‌اش دروغ گفته بود. روز ۱۵ ژوئیه گفت: «نه، نه». حالا از شنیدن «بله، هست، و چی؟» شوکه شده‌ایم؛ شوکه‌ایم!

در ظاهر، این یک رسوایی کلاسیک از نوع افشاگرانه‌ی واشنگتنی‌ست. جای تعجب نیست که بار دیگر به جمله معروف هاوارد بیکر در پرونده واترگیت اشاره شده: «رئیس‌جمهور چه می‌دانست و کی فهمید؟» اما این ترامپ است که داریم درباره‌اش حرف می‌زنیم، و متأسفم که بگویم این رسوایی «در حد استاندارد نیست».

واقعیت این است که ما سال‌هاست از رابطه‌ی مشمئزکننده‌ی ترامپ با اپستین خبر داریم؛ یکی از وجوه آزاردهنده‌ی این ماجرا، دیدن مکرر ویدئوی مربوط به سال ۱۹۹۲ است که آن دو با هم در حال خوش‌گذرانی‌اند، و هر بار که خبر تازه‌ای منتشر می‌شود، دوباره در فضای آنلاین پخش می‌شود.

در دوره‌ی اول ترامپ، وزیر کار او، الکس آکوستا، به دلیل نقش‌اش در اعطای توافق قضایی سبک به اپستین در دوران دادستانی در فلوریدا، مجبور به استعفا شد. و آن زمان که ترامپ درباره جیسلین مکسول، همدست اپستین، گفت: «برای او آرزوی خیر دارم» را که یادتان هست؟ حالا، پنج سال بعد، تاد بلانش، معاون دادستان کل ترامپ و وکیل شخصی سابق او، پنج‌شنبه گذشته به فلوریدا رفته تا در دادگاه فدرال با مکسول مصاحبه کند؛ ظاهراً برای یافتن شواهد بیشتر. هوم…

پس این رسوایی نه به‌خاطر افشاگری درباره دوستی ترامپ با یک هیولاست؛ چون چیز تازه‌ای نیست. و نه بابت دروغ گفتن رئیس‌جمهور به مردم آمریکا؛ چون این کار را دائماً می‌کند. نکته‌ی تازه اینجاست که میلیون‌ها آمریکایی که با علم به دوستی ترامپ با این مرد پلید به او رأی داده بودند، حالا به نظر می‌رسد در دو راهی بین ترامپ و تئوری توطئه محبوب‌شان، ترجیح داده‌اند به توطئه بچسبند.

برای جمهوری، این خبر خوبی نیست، حتی اگر برای جایگاه سیاسی ترامپ هم مشکل‌ساز باشد. بر اساس نظرسنجی گالوپ، میزان محبوبیت او این هفته به پایین‌ترین حد خود در دور دوم رسید: ۳۷ درصد.

وفاداری تقریباً بی‌قید و شرط پایگاه «مگا» تا کنون ترامپ را از تمام رسوایی‌های قبلی نجات داده بود. اما حالا چه می‌توان گفت وقتی یک سرپوش‌گذاری ناشیانه بر ارتباط او با اپستین، ممکن است شکافی جدی بین او و هوادارانش ایجاد کند؟

راهبرد ترامپ برای بازگرداندن حمایت پایگاه‌اش، بیش از هر چیز نشان می‌دهد که او درباره آن‌ها چه فکری می‌کند: دروغ‌های تازه بساز، دروغ‌های قدیمی را با دروغ‌های جدید جایگزین کن، و همه را با نفرت‌پراکنی تهوع‌آور و نژادپرستی بی‌پرده درآمیز. خالص‌ترین تجلی این نگاه، ویدئوی هوش مصنوعی‌شده‌ای بود که آخر هفته گذشته ترامپ در شبکه اجتماعی‌اش منتشر کرد و در آن باراک اوباما، رئیس‌جمهور پیشین، با دستبند در دفتر بیضی نشان داده می‌شد.

این کلیپ چندش‌آور، ظاهراً رؤیای نهایی مگا را در ذهن ترامپ نشان می‌دهد: تحقیر و خوار کردن نمادین نخستین رئیس‌جمهور سیاه‌پوست آمریکا. همراه این ویدئو، ترامپ و مشاورانش نظریه‌ی توطئه‌ی مفصلی را منتشر کرده‌اند که پای اوباما، بیل کلینتون، هیلاری کلینتون، جو بایدن، روسای سابق نهادهای اطلاعاتی آمریکا و سه دوره‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۱۶، ۲۰۲۰ و ۲۰۲۴ را به میان کشیده است. (دراین‌باره بیشتر بخوانید.)

هسته‌ی این نظریه این است که روسیه در انتخابات ۲۰۱۶ برای حمایت از ترامپ دخالت نکرده، و یافته‌ی اطلاعاتی که خلاف آن را می‌گوید، بخشی از «کودتا» علیه ترامپ بوده که همچنان ادامه دارد.

در دوره‌ی اول، وقتی ترامپ چنین مزخرفاتی می‌گفت، حتی بسیاری از جمهوری‌خواهان هم از آن فاصله می‌گرفتند. واکنش‌ها پر از ناراحتی و سکوت‌های شرم‌آور بود. اما حالا دیگر نه. اگر نماینده‌ای جمهوری‌خواه در کنگره پیدا شده که این ویدئوی مشمئزکننده از اوباما را محکوم کرده باشد، من ندیده‌ام. حتی یک نفر هم پیدا نشد؛ حتی سوزان کالینز هم نه.

در عوض، سناتورهایی مانند لیندزی گراهام و جان کورنین روز پنج‌شنبه خواستار تعیین دادستان ویژه برای بررسی این ادعاها شدند، گویی فراموش کرده‌اند که دادستان ویژه‌ای به نام جان دورهام بیش از سه سال همین کار را انجام داد و به هیچ نتیجه‌ای که حتی از دور به نظریه‌ی بزرگ و عجیب ترامپ درباره‌ی روسیه و اوباما نزدیک باشد، نرسید. لازم به یادآوری است که کورنین عضو کمیته اطلاعاتی سنا بود که گزارش نهایی‌اش با اجماع دو حزب تأیید کرد که روسیه در سال ۲۰۱۶ به نفع ترامپ دخالت کرده است.

نکته اینجاست؛ آن‌ها تا وقتی که دروغ‌های ترامپ با یکی دیگر از داستان‌های عجیب‌شان تداخل نداشته باشد، کاملاً آماده‌اند که با آن همراهی کنند. این شامل سناتورهای مگا می‌شود و پایگاه رأی‌دهنده‌ی مگا هم همین‌طور؛ و این دقیقاً توضیح می‌دهد که چرا در چنین آشفتگی‌ای هستیم. متأسفم، طرفداران حقیقت درباره اپستین؛ این، بزرگ‌ترین رسوایی همه‌ی دوران‌هاست.