به گزارش آیندگان؛ جین گودال با ثبت رفتارهای منحصربهفرد شامپانزههای وحشی در گومبه تانزانیا؛ از ساخت ابزار تا جنگهای گروهی، جهان علم را دگرگون کرد. گودال با کتابها و مستندهای پرشمارش، نامهایی چون «فلو» و «دیوید ریشریش» را به فرهنگ عمومی آورد و الهامبخش نسلهایی از دانشمندان و فعالان محیطزیست شد.
او مؤسسهای جهانی برای حفاظت از طبیعت پایهگذاری کرد و در کنار جوایز بزرگی چون مدال آزادی آمریکا و عنوان «دِیم» بریتانیا، میراثی ماندگار در علم و محیطزیست برجای گذاشت.
جین گودال از کودکی کنجکاو در انگلستانِ پساجنگ تا جوانیِ ماجراجو در دامنههای دریاچه تانگانیکا؛ از «کشف ابزارسازی در شامپانزهها» تا تأسیس نهادی جهانی برای حفاظت از زیستبومها؛ از سِرعنوانهای علمی و مدنی تا تبدیل شدن به یکی از اثرگذارترین صداهای قرن در دفاع از طبیعت.
جین موریس گودال در ۳ آوریل ۱۹۳۴ در لندن به دنیا آمد و در بورنموث بزرگ شد. از همان سالهای ابتدایی، شیفتگیاش به حیوانات و جهان طبیعی رخ نشان داد: ساعتها به پرندگان و حشرات خیره میشد، مجموعهای کوچک از اشیای طبیعی گرد میآورد و رویای آفریقا در ذهنش جوانه زد. بعدها میگفت خواندن «تارزان» و «دکتر دولیتل» در کودکی، شوق کاوش در حیاتوحش را در او شعلهور کرد.
در ۲۶سالگی، بدون آموزش آکادمیک رسمی در زیستشناسی، راهی تانگانیکا (تنگهنیا؛ تانزانیا امروز) شد تا زیر نظر لوییس لیکی، انسانشناس نامدار، رفتار شامپانزههای وحشی را مطالعه کند. همین فقدان «قالبهای مدرسهای» بود که لیکی را مجاب کرد به او اعتماد کند: نگاهی تازه و بیتعصب، با صبرِ فیلوار و شهامتِ میدانی. گودال در ۱۹۶۰ اردوگاه کوچک خود را در جنگلهای ساحل دریاچه تانگانیکا برپا کرد؛ جایی که تاریخ علمِ رفتارشناسی را دگرگون ساخت.
در همان ماههای نخست، مشاهدهای که امروز جزو رویدادهای نمادین علم است رخ داد: شامپانزهای که جین او را «دیوید گریبِرد» نامیده بود، شاخهای را از برگها پاک کرد و آن را چون ابزاری در لانه موریانهها فرو برد تا شکار کند. تا آن زمان، «ساخت و بهکارگیری ابزار» مرزی تعریفشده برای انسان دانسته میشد. گزارش گودال این مرز را شکست و تعریف «فرهنگ» و «هوشمندی» در دنیای حیوانات را از نو نوشت.
کیث اشنایدر در گزارشی که با تیتر اصلی «Jane Goodall, Who Chronicled the Social Lives of Chimps, Dies at 91» روز یک اکتبر ۲۰۲۵ در نیویورکتایمز منتشر شد، درباره او نوشت:
جین گودال، یکی از محترمترین حامیان حفاظت از محیطزیست در جهان که با ثبت رفتار متمایز شامپانزههای وحشی در شرق آفریقا به جایگاهی علمی و شهرتی جهانی دست یافت ــ شامپانزههایی که ابزار میساختند و بهکار میبردند، گوشت میخوردند، رقصهای باران برگزار میکردند و در جنگهای سازمانیافته شرکت میکردند ــ روز چهارشنبه در لسآنجلس درگذشت. او ۹۱ سال داشت.
مرگ او، در حالی که در تور سخنرانی بود، توسط «مؤسسه جین گودال» که دفتر مرکزیاش در واشنگتن دی.سی. قرار دارد، تأیید شد.
دکتر گودال که در بریتانیا به دنیا آمده بود، در تابستان ۱۹۶۳ و در سن ۲۹ سالگی، زمانی که مجله نشنال جئوگرافیک گزارشی ۷۵۰۰ کلمهای و ۳۷ صفحهای از مشاهدات او درباره زندگی نخستیها در «ذخیرهگاه شامپانزههای گومبه استریم» در تانزانیا منتشر کرد، به چهرهای شناختهشده تبدیل شد. انجمن نشنال جئوگرافیک تا آن زمان هزینه پژوهشهای میدانی او را در آن منطقه تأمین میکرد.
این مقاله که همراه با عکسهای «هوگو ون لاویک» ــ عکاس حیاتوحش هلندی که بعدها با او ازدواج کرد ــ منتشر شد، همچنین به مبارزات دکتر گودال برای غلبه بر بیماریها، شکارچیان و نومیدیهایش در تلاش برای نزدیک شدن به شامپانزهها اشاره داشت؛ او از یک ایستگاه تحقیقاتی ابتدایی در کرانه شرقی دریاچه تانگانیکا کار خود را پیش میبرد.
از نظر علمی، کشفیات او درباره نحوه بزرگ کردن فرزندان توسط شامپانزهها، ایجاد رهبری، اجتماعی شدن و برقراری ارتباط، بنیانهای تازهای را در علم بنا نهاد و احترام و توجه گستردهای را در میان پژوهشگران برانگیخت. استیون جی گولد، زیستشناس تکاملی و تاریخنگار علم، کار او با شامپانزهها را «یکی از بزرگترین دستاوردهای علمی جهان غرب» نامید.
زمانی که «لویی لیکی»، دیرینهانسانشناس و استاد راهنمای گودال، از شواهد مستند او مبنی بر اینکه انسانها تنها موجوداتی نیستند که میتوانند ابزار بسازند و به کار ببرند، آگاه شد، مشهورانه گفت: «اکنون باید معنای ابزار را دوباره تعریف کنیم، معنای انسان را دوباره تعریف کنیم یا شامپانزهها را انسان بدانیم.»

مدتها پیش از آنکه گروههای متمرکز، انضباط پیامرسانی و برنامههای ارتباطی به ابزارهای حیاتی برای پیشبرد حرفههای پرآوازه و معرفی کشفیات علمی و غیرعلمی به جهان تبدیل شوند، گودال درک کرده بود که اگر خودش راوی اصلی و ستاره داستان کشفیاتش باشد، چه مزایایی دارد.
در مقالات و کتابهایش، نثر روان و روشن او مملو از توصیفهای زنده ــ گاه همراه با طنز ــ از خطرات بیشماری بود که در جنگلهای بارانی آفریقا با آنها روبهرو شد: مالاریا، پلنگها، کروکودیلها، کبراهای آبدهنپران و هزارپایان غولآسای مرگبار. سه مقاله طولانی دیگر در نشنال جئوگرافیک در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ و همچنین سه کتاب تحسینشده ــ «دوستان من، شامپانزههای وحشی» (۱۹۶۷)، «در سایه انسان» (۱۹۷۱) و «از پشت پنجره» (۱۹۹۰) ــ بیشترین توجه عمومی را به خود جلب کردند.
تمایل گودال برای بهچالش کشیدن قواعد علمی و تبدیل جزئیات پژوهشهایش به روایت ماجرایی هیجانانگیز درباره دو موضوع اصلی ــ شامپانزهها و خودش ــ او را به نامی آشنا در سراسر جهان تبدیل کرد، آنهم تا حد زیادی به لطف قدرت تلویزیون.
حضور آرام، آگاهانه و تلویزیونی او در کنار صحنههای زیبا اما خطرناک گومبه و شامپانزههای بازیگوش و غیرقابلپیشبینی، برای شبکههای پخش بسیار جذاب بود. در دسامبر ۱۹۶۵، شبکه سیبیاس گزارشی مستند از کار او را در ساعات پربیننده روی آنتن برد؛ نخستین برنامه از رشته طولانی گزارشهای تلویزیونی ملی و بینالمللی درباره شامپانزههای گومبه و زنی شجاع که بهطور خستگیناپذیر چیزی را که «زندگی عاطفی غنی» آنها مینامید، ثبت میکرد.
با تبدیل شدن به یکی از مشهورترین دانشمندان قرن بیستم، گودال درهای این حوزه عمدتاً مردانه و بسیاری از عرصههای علمی دیگر را به روی زنان گشود. زنانی چون دیان فاسی، بیروته گالدیکاس، شریل نات و پنی پترسون بعدها در حوزه رفتارشناسی نخستیها به چهرههای برجسته تبدیل شدند.
بخش اعظم مشاهدات گودال بر چند نسل از یک گروه ۳۰ تا ۴۰تایی شامپانزهها متمرکز بود؛ گونهای که از نظر ژنتیکی نزدیکترین خویشاوند انسان به شمار میرود. او برخی از آنها را نامگذاری کرد ــ فلو، فیفی، دیوید ریشریش ــ و با هرکدام رابطهای شخصی برقرار کرد. او بهویژه به آیینهای خواستگاری، جفتگیری، تولد و فرزندپروری شامپانزهها علاقهمند بود.
گودال نخستین دانشمندی بود که به جهان توضیح داد مادران شامپانزه تنها هر چهار سال و نیم تا شش سال یکبار میتوانند بچهدار شوند و هر سال تنها یک یا دو نوزاد در گروه گومبه به دنیا میآید. او دریافت مادران تازهکار معمولاً نوزادانشان را از نرهای بالغ پنهان میکنند و همین امر موجب حرکات پرهیجان نرها میشود ــ پرشها و جیغهایی که ممکن بود تا پنج دقیقه ادامه یابد. اما مادران باتجربه، آزادانه نرها و دیگر مادهها را برای دیدن نوزادشان دعوت میکردند و با آرامش، کنجکاوی آنها را برطرف میساختند.

در بسیاری از نوشتهها و مستندهایش، گودال لحظات مهم زندگی شخصی خود را نیز بهگونهای مشابه روایت کرد. در مارس ۱۹۶۴، پس از نزدیک به یک سال آشنایی، با هوگو ون لاویک ازدواج کرد. سه سال بعد، تنها فرزندش، «هوگو اریک لوئیس ون لاویک» را به دنیا آورد که او را «گراپ» صدا میزد.
او حتی در اینجا نیز میان تجربه شخصی و کار میدانی خود پیوند برقرار کرد و توضیح داد که فلسفه و شیوه فرزندپروریاش بر اساس مهارتها و ارزشهایی است که از شامپانزهها آموخته بود، بهویژه از ماده مسن و باتجربهای به نام فلو. با این حال، او گراپ را در قفسی محافظتشده نگه میداشت، زیرا میترسید توسط شامپانزهها کشته و خورده شود.
توانایی گودال در ترکیب مشاهدات علمی با روایت زندگی شخصیاش، درامی قدرتمند پدید آورد که پر از شخصیتهایی از همه سنین، جنسیتها و گونهها بود. او زمانی در یک نشست علمی گفت کارش از نظر علمی یا عاطفی هرگز اینچنین تأثیرگذار نمیشد اگر شامپانزه مغرور و بااعتمادبهنفسی به نام دیوید ریشریش را صرفاً با یک شماره، آنطور که معمول بود، معرفی میکرد.
از دهه ۱۹۷۰، گودال کمتر به مشاهده شامپانزهها پرداخت و بیشتر وقت خود را صرف حفاظت از آنها و زیستگاه رو به نابودیشان کرد. او با شکار و انتقال شامپانزههای وحشی به باغوحشها یا آزمایشگاههای پزشکی مخالفت میکرد و با سفر به سراسر جهان، با پیام امید و اعتماد به آینده، توجه گستردهای را جلب کرد.
دهه ۱۹۷۰ همچنین دوران آشوب در زندگی شخصی او بود. در سال ۱۹۷۴ از هوگو ون لاویک جدا شد و مدت کوتاهی بعد با «دریک برایسُن»، مدیر پارکهای ملی تانزانیا ازدواج کرد. برایسُن در سال ۱۹۸۰ بر اثر سرطان درگذشت؛ زمانی که او بعدها گفت شاید سختترین دوره زندگیاش بود.
گودال در سال ۱۹۷۷ «مؤسسه جین گودال» را تأسیس کرد. این مؤسسه بعدها به یکی از بزرگترین نهادهای غیرانتفاعی جهانی در زمینه پژوهش و حفاظت محیطزیست تبدیل شد و در آمریکا و ۲۴ کشور دیگر دفتر دارد. برنامه «ریشهها و جوانهها» که در سال ۱۹۹۱ راهاندازی شد، به جوانان در ۷۵ کشور آموزش حفاظت از محیطزیست میدهد.
در سال ۱۹۷۸، تانزانیا «ذخیرهگاه گومبه استریم» را به پارک ملی ارتقا داد. مؤسسه گودال همچنان ایستگاه پژوهشی آنجا را اداره میکند که پژوهشگران و دانشجویانی از سراسر جهان را جذب میکند. در سال ۲۰۰۲، سازمان ملل متحد او را «پیامآور صلح» نامید؛ بالاترین افتخار این سازمان برای شهروندی جهانی.

والری جین موریس-گودال در ۴ آوریل ۱۹۳۴ در لندن به دنیا آمد و در بورنموث، در جنوب انگلستان، بزرگ شد. او فرزند بزرگتر مارگارت مایفانو (جوزف) گودال ــ نویسنده و رماننویسی که با نام «ون موریس-گودال» مینوشت ــ و مورتیمِر هربرت موریس-گودال، مهندس و راننده مسابقات اتومبیل، بود. والدینش پس از جنگ جهانی دوم از هم جدا شدند. مادرش در آغاز پژوهش مشهور دخترش در گومبه همراه او بود و در بسیاری از نوشتههای گودال نقشی برجسته داشت.
جین در کودکی شیفته «جِینِ تارزان»، دکتر دولیتل و عروسک میمون کوچکی بود که پدرش به او هدیه داده بود و نامش را «جوبیلی» گذاشته بود. او بعدها بارها گفت یافتههای علمی و شهرت جهانیاش حاصل پیوند علاقه دوران کودکیاش به حیوانات و آفریقا با روحیه کنجکاو و ماجراجویش بود.
در سال ۱۹۵۶، پس از پایان یک دوره دبیرستان منشیگری و چند شغل در لندن، نامهای از دوستی دریافت کرد که خانوادهاش در نزدیکی نایروبی کنیا مزرعه داشتند و او را دعوت به سفر کرد.
گودال بیدرنگ پذیرفت. او با کشتی باری به آفریقا رفت و در روز تولد ۲۳سالگیاش وارد نایروبی شد. خیلی زود با انگلیسیهای مقیم نایروبی و از جمله دکتر لیکی آشنا شد؛ باستانشناسی برجسته که هنوز شهرت جهانی نیافته بود.
هفت هفته بعد از ورود، بهعنوان منشی و دستیار دکتر لیکی مشغول به کار شد و او را در تابستان همان سال به «دره الدوای» در تانزانیا همراهی کرد؛ سفری سهروزه در میان بیابانهای بکر، جایی که لیکی در مراحل نخست کاوش بقایای انسانهای اولیه بود. او اغلب از علاقهاش به استقرار یک پژوهشگر در دریاچه تانگانیکا برای مطالعه گروهی شامپانزههای وحشی سخن میگفت.
این گفتوگوها به توافقی با گودال انجامید تا او این مأموریت را بپذیرد. در ۱۴ ژوئیه ۱۹۶۰، همراه با مادرش به گومبه رسید و سه ماه بعد، شاهد رفتاری شد که هیچ انسانی انتظارش را از حیوانی نداشت.
او نوشت: «او در کنار تپهای خاکی از لانه موریانهها نشسته بود و من دیدم که با دقت ساقه علف بلندی را درون سوراخی فرو برد. پس از لحظهای آن را بیرون کشید و چیزی از سرش با دهان برداشت. آشکار بود که او عملاً از ساقه علف بهعنوان ابزار استفاده میکند.»
دانشگاه کمبریج با درک اهمیت کار او، در سال ۱۹۶۱ او را بدون مدرک کارشناسی به دوره دکترا پذیرفت و در ۱۹۶۵ مدرک دکترا گرفت.
گودال ۳۲ کتاب نوشت که ۱۵ عنوان آن برای کودکان بود. آخرین کتاب او، «کتاب امید: راهنمای بقا برای دوران دشوار» (۲۰۲۱، با همکاری داگلاس آبرامز و گیل هادسون)، درباره خوشبینیاش به آینده بشر بود.
طبق گفته مؤسسهاش، او تا سالهای پایانی عمر تقریباً ۳۰۰ روز در سال سفر میکرد و سخنرانی داشت. روزی که درگذشت، قرار بود همراه دانشجویان در مراسم کاشت درختی در پاسادنا کالیفرنیا شرکت کند.
جوایز او شامل مدال هابارد انجمن نشنال جئوگرافیک (۱۹۹۵) و جایزه تمپلتون (۲۰۲۱) بود. در سال ۲۰۰۳، ملکه الیزابت دوم او را به مقام «دِیم» امپراتوری بریتانیا منصوب کرد. در ژانویه گذشته، جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا، مدال آزادی ریاستجمهوری ــ عالیترین نشان غیرنظامی ایالات متحده ــ را به او اعطا کرد.
از او پسری، خواهری به نام جودی واترز و سه نوه به جا مانده است.
در ژوئیه ۲۰۲۲، شرکت «مَتِل» عروسکی از جین گودال را در مجموعه «زنان الهامبخش باربی» روانه بازار کرد. این عروسک با موهای بلوند و پیراهن و شلوارک صحرایی به رنگ خاکی، از پلاستیک بازیافتی ساخته شده بود و شصتودومین سالگرد نخستین حضور گودال در گومبه را گرامی میداشت.
خود او در مصاحبهای با شبکه سیبیاس گفته بود: «از زمانی که دختران جوان شروع به خواندن داستان زندگی و کار من با شامپانزهها کردند، بسیاری از آنها به من گفتهاند که به دلیل من وارد حوزه حفاظت یا رفتارشناسی حیوانات شدند. صادقانه امیدوارم این روند باعث شود علاقه و شگفتی بیشتری نسبت به دنیای طبیعی ایجاد شود.»