به گزارش آیندگان؛ هوش مصنوعی در حال بازآرایی اقتصاد جهانی است و خطر شکلگیری «طبقه فرودست دائمی» را ایجاد کرده است؛ گروهی از انسانها که از چرخه کار حذف میشوند.
برخلاف انقلابهای صنعتی گذشته، اینبار حتی مشاغل فکری و فناوری نیز در معرض حذفاند. در نتیجه، نابرابری درآمدی تشدید میشود و تنها صاحبان سرمایه و زیرساختهای محاسباتی قدرت خواهند داشت.
همزمان، کنترل اطلاعات توسط الگوریتمها مانع شکلگیری آگاهی جمعی و مقاومت اجتماعی میشود. در غیاب سیاستهایی چون درآمد پایه همگانی، آینده میتواند به جامعهای دوپاره بدل شود: «اربابانِ هوش مصنوعی و تودههای بیکارِ دیجیتال.»
کایل چایکا در نیویورکر مینویسد که در آیندهای نهچندان دور، صاحبان سرمایه با خرید «قدرت محاسباتی» (Compute) میتوانند تمام کارهایی را که زمانی انسان انجام میداد: از کدنویسی و بازاریابی تا مدیریت و طراحی، به هوش مصنوعی بسپارند. نتیجه، دوپاره شدن جهان کار است: اقلیتی که به ماشینها فرمان میدهند و اکثریتی که جایگاهی در اقتصاد ندارند.
به نوشته او، در سیلیکونولی، این پیشبینی به شوخیهای تاریک بدل شده است؛ جایی که پستهای وایرال به کاربران هشدار میدهند: «اگر نمیخواهی جزو طبقه فرودست شوی، زودتر با هوش مصنوعی محتوا تولید کن.» برخی تحلیلگران مانند نیت سوارز معتقدند که «هیچ شغلی در بلندمدت قابل اتکا نیست» و حتی مشاغل فناوری نخستین قربانیان خواهند بود.
چایکا مینویسد: نخبگان سیلیکونولی به پیامدهای اجتماعی این تحول نمیاندیشند و برنامهای برای بازتوزیع ثروت یا درآمد پایه همگانی وجود ندارد. در نتیجه، «جهان آینده» ممکن است به دو بخش تقسیم شود: اربابانِ هوش مصنوعی و تودههایی از انسانها که تنها تماشاگر محتوای ساخته ماشیناند.
چایکا نتیجه میگیرد: هوش مصنوعی نه فقط طبقات پایین، بلکه طبقه متوسطِ تحصیلکرده را هدف گرفته است؛ و اگر سیاستی برای بازتوزیع درآمد نباشد، این قشر به «لومپنپرولتاریای جدید» بدل میشود.
او با لحنی هشداردهنده میپرسد: «در آینده هوش مصنوعی، آیا تو خوک خواهی بود، یا کسی که خوراک خوکها را میسازد؟!»
اثرات اقتصادی و اجتماعی هوش مصنوعی بر آینده بشر چیست؟
۱. ظهور «طبقه فرودستِ دائمی» (Permanent Underclass)
هوش مصنوعی در حال بازتعریف ساختار طبقاتی است: با حذف نیاز به نیروی انسانی در حوزههای خلاق، مدیریتی و فنی، جامعه به دو طبقه تقسیم میشود؛ اقلیتی ثروتمند که مالک زیرساخت و محاسبات هوش مصنوعیاند و اکثریتی که از چرخه کار حذف میشوند. این وضعیت مشابه «لومپنپرولتاریا»ی مارکس است، اما با ابعادی جهانی و فناورانه.
۲. خودکارسازیِ لایههای بالای اقتصاد (نه فقط کارگران یقهآبی)
برخلاف انقلابهای صنعتی گذشته، این بار مشاغل فکری و دیجیتال (مثل مهندسان نرمافزار، طراحان، بازاریابان، روزنامهنگاران و حتی پژوهشگران هوش مصنوعی) نخستین قربانیاناند.
پژوهشگر سابق OpenAI، لئوپولد آشنبرنر، پیشبینی کرده که تا سال ۲۰۲۷ مدلها قادر خواهند بود «کار مهندس و محقق هوش مصنوعی را انجام دهند»؛ حتی خالقان این فناوری هم در معرض بیکاریاند.
۳. فروپاشی فرصتهای شغلی و رشد نابرابری
نرخ بیکاری در میان فارغالتحصیلان جدید آمریکا از میانگین ملی فراتر رفته و مؤسسه Oxford Economics علت آن را خودکارسازی میداند.
دنیایی شکل گرفته که در آن یا «بیستودوساله ترکخورده» هستی که مثل ربات کار میکند، یا در صف طبقه فرودست. این شکاف در درآمد و فرصت، بهجای کاهش، با شتاب افزایش مییابد.
۴. بحران آگاهی جمعی و دستکاری ذهنی
مارکس باور داشت که طبقات فرودست میتوانند در نهایت آگاه شوند و علیه نظام شورش کنند. اما چایکا هشدار میدهد که اینبار خودِ هوش مصنوعی کنترل رسانهها و اطلاعات را به دست میگیرد؛ بنابراین شکلگیری آگاهی طبقاتی یا مقاومت جمعی بسیار دشوارتر میشود. مردم بهجای اعتراض، بیشتر «در سیستم ادغام میشوند» و برای بقا بهصورت فردی با ماشینها رقابت میکنند.
۵. نبود سیاست بازتوزیع یا «برنامه اجتماعی برای عصر A.I.»
هیچ دولت یا نخبگی در سیلیکونولی برنامهای برای درآمد پایه همگانی (UBI) یا توزیع منافع بهرهوری هوش مصنوعی ندارد.
۱. ظهور «طبقه فرودستِ دائمی» (Permanent Underclass)
هوش مصنوعی در حال بازتعریف ساختار طبقاتی است: با حذف نیاز به نیروی انسانی در حوزههای خلاق، مدیریتی و فنی، جامعه به دو طبقه تقسیم میشود؛ اقلیتی ثروتمند که مالک زیرساخت و محاسبات هوش مصنوعیاند و اکثریتی که از چرخه کار حذف میشوند. این وضعیت مشابه «لومپنپرولتاریا»ی مارکس است، اما با ابعادی جهانی و فناورانه.
۲. خودکارسازیِ لایههای بالای اقتصاد (نه فقط کارگران یقهآبی)
برخلاف انقلابهای صنعتی گذشته، این بار مشاغل فکری و دیجیتال (مثل مهندسان نرمافزار، طراحان، بازاریابان، روزنامهنگاران و حتی پژوهشگران هوش مصنوعی) نخستین قربانیاناند.
پژوهشگر سابق OpenAI، لئوپولد آشنبرنر، پیشبینی کرده که تا سال ۲۰۲۷ مدلها قادر خواهند بود «کار مهندس و محقق هوش مصنوعی را انجام دهند»؛ حتی خالقان این فناوری هم در معرض بیکاریاند.
۳. فروپاشی فرصتهای شغلی و رشد نابرابری
نرخ بیکاری در میان فارغالتحصیلان جدید آمریکا از میانگین ملی فراتر رفته و مؤسسه Oxford Economics علت آن را خودکارسازی میداند.
دنیایی شکل گرفته که در آن یا «بیستودوساله ترکخورده» هستی که مثل ربات کار میکند، یا در صف طبقه فرودست. این شکاف در درآمد و فرصت، بهجای کاهش، با شتاب افزایش مییابد.
۴. بحران آگاهی جمعی و دستکاری ذهنی
مارکس باور داشت که طبقات فرودست میتوانند در نهایت آگاه شوند و علیه نظام شورش کنند. اما چایکا هشدار میدهد که اینبار خودِ هوش مصنوعی کنترل رسانهها و اطلاعات را به دست میگیرد؛ بنابراین شکلگیری آگاهی طبقاتی یا مقاومت جمعی بسیار دشوارتر میشود. مردم بهجای اعتراض، بیشتر «در سیستم ادغام میشوند» و برای بقا بهصورت فردی با ماشینها رقابت میکنند.
۵. نبود سیاست بازتوزیع یا «برنامه اجتماعی برای عصر A.I.»
هیچ دولت یا نخبگی در سیلیکونولی برنامهای برای درآمد پایه همگانی (UBI) یا توزیع منافع بهرهوری هوش مصنوعی ندارد.
در ادامه ترجمه کامل مقاله کایل چایکا که با تیتر اصلی «Will A.I. Trap You in the “Permanent Underclass”» روز ۸ اکتبر ۲۰۲۵ در مجله نیویورکر منتشر شده است را بخوانید؛
اصطلاح «لومپنپرولتاریا» (Lumpenproletariat)، بهگفته مانیفست کمونیست، بهمعنای «کف جامعه است؛ تودهای پوسیده و بیتحرک که از پایینترین لایههای جامعه کهن رانده شدهاند». این گروه پایینتر از کارگران پرولتاریاست و شامل بینوایان و غیرقابلاستخدامها میشود؛ کسانی که از بازار کار بیرون رانده شدهاند یا اساساً هیچگاه نتوانستهاند وارد آن شوند؛ مانند جوانانی که در دوران رکود اقتصادی فرصت کار ندارند.
به باور برخی از اهالی سیلیکونولی، بهزودی بخش بزرگی از جمعیت بشر در همین طبقه تیرهروز جای خواهند گرفت؛ چراکه با شتاب فزاینده پیشرفت هوش مصنوعی، نوعی «لومپنپرولتاریای نوین» یا به تعبیر امروزیِ اینترنتی، «طبقه فرودست دائمی» پدید میآید.
ایده طبقه فرودست دائمی، این روزها هم بهصورت شوخیهای اینترنتی و هم از سر ترس واقعی از پیامدهای انقلاب هوش مصنوعی در بازار کار مطرح میشود؛ هراسی از اینکه این فناوری شکلی نو از نابرابری ساختاری را تثبیت کند.
در آیندهای که هوش مصنوعی همهچیز را در دست دارد، صاحبان سرمایه با خرید «کامپیوت» (اصطلاح فنی برای قدرت محاسباتی هوش مصنوعی) میتوانند کارهایی را انجام دهند که پیشتر به انسانها سپرده میشد: از کدنویسی و طراحی کمپینهای بازاریابی گرفته تا مدیریت کارخانهها. در مقابل، کسانی که از این منابع بیبهرهاند، در بنبست خواهند ماند. این احساس اضطراب از شکلگیری نظام طبقاتی جدیدِ مبتنی بر هوش مصنوعی، انگیزهای تازه ایجاد کرده است تا مردم پیش از آنکه دیر شود، راه فراری برای خود پیدا کنند.
یکی از حسابهای طنز سیلیکونولی در ایکس (توییتر سابق) با نام @creatine_cycle اخیراً نوشت: «فقط دو سال وقت داری تا پادکست خودت را راه بیندازی، وگرنه در طبقه فرودست دائمی گیر میکنی»؛ کنایهای از اینکه شاید هنوز شهرت بتواند ناجی تو باشد.
کاربر دیگری پست گذاشت: «صادقانه بگویم، اگر نمیخواهی جزو طبقه فرودست باشی، باید هرچه زودتر اسلاپ تولید کنی»؛ «اسلاپ» اصطلاحی عامیانه برای محتوای تولیدشده یا ویرایششده توسط هوش مصنوعی است؛ یعنی: «وارد دنیای هوش مصنوعی شو، وگرنه برای همیشه فقیر بمان.»
سازنده حساب @creatine_cycle، جِیدن کلارک، موسیقیدان سابق و کارآفرینی است که در سانفرانسیسکو زندگی میکند. پستهای خاص او درواقع ذهنیت ناخودآگاه صنعت فناوری را به سخره میگیرد؛ صنعتی که از زمان «تب طلا»ی هوش مصنوعی دگرگونی عمیقی را تجربه کرده است. کلارک به من گفت: «در آیندهای که کارآفرینان هوش مصنوعی تصویر میکنند، دیگر کسی کار نمیکند. هرکس تا حالا وارد نشده، دیگر هیچ فرصتی برای بالا رفتن از نردبان ندارد.»
این اضطراب از «مهلت پایانی برای استخدامپذیری» تا حدی ریشه در مقالهای تأثیرگذار دارد که سال گذشته توسط پژوهشگر و کارمند پیشین OpenAI، لئوپولد آشنبرنر منتشر شد. او در آن مقاله پیشبینی کرد که تا سال ۲۰۲۷، هوش مصنوعی به سطح یا فراتر از ظرفیت ذهنی انسان خواهد رسید.
آشنبرنر نوشت که «بهطرز چشمگیری محتمل است» که تا آن زمان، مدلها بتوانند «کار پژوهشگر یا مهندس هوش مصنوعی را انجام دهند». در آن نقطه، پیشرفت فناورانه خودتقویتشونده خواهد شد: هوش مصنوعی، هوش مصنوعیهای نیرومندتری میسازد، و انسان را به حاشیه میراند.
نِیت سوارز، بدبین مشهور به هوش مصنوعی و رئیس مؤسسه پژوهشی Machine Intelligence Research Institute و نویسنده کتاب پرفروش اخیر «اگر هرکس بسازد، همه میمیرند»، به من گفت: «در سیلیکونولی انگار همه شبحی دیدهاند. ما نمیدانیم تا ظهور خودکارسازی کاملِ هوش مصنوعی چقدر وقت باقی است.»
با وجود نگرانیهای وجودی خودش درباره این فناوری، سوارز گفت: «مردم نباید روی کار در بلندمدت حساب باز کنند.» به گفتهٔ او، نخستین قربانیان همین مشاغل فناوری خواهند بود؛ درست مانند آنکه هیولای فرانکشتاین خالق خود را کشت. سپس نوبت به جهان وسیعترِ کار دیجیتال میرسد؛ نوشتن ایمیل، پر کردن صفحات گسترده، ساخت پرزنتیشنها. و در نهایت، هوش مصنوعیِ خودبهخود نوآور، ماشینهای هوشمندتری میسازد که کارهای فیزیکی را بهتر انجام دهند.
سوارز گفت: «هرجا که هوش مصنوعی بتواند کاری را بهتر انجام دهد، خواهد داد — انسانها عملاً کارآمدترین چینش ماده برای انجام هیچ کاری نیستند.»
ترس از طبقه فرودست دائمی، بخشی از پیشرفت کنونی هوش مصنوعی را بازتاب میدهد. چه بخواهیم چه نه، این فناوری به آرامی به زندگی روزمره ما نفوذ میکند. شرکتهای OpenAI و Meta هر دو اخیراً فیدهایی از ویدیوهای کاملاً تولیدشده توسط هوش مصنوعی راهاندازی کردهاند، نشانهای از عصری تازه که در آن حتی پیچیدهترین محتوایی که میبینیم دیگر لزوماً ساخته انسان نیست. نرمافزارهای سازمانی روزمره مانند Salesforce اکنون با «عاملهای» مجهز به هوش مصنوعی تقویت میشوند که میتوانند بهطور مستقل وظایف کاربران را انجام دهند. خودروهای Waymo خودران در خیابانهای شهرهای بزرگ رفتوآمد میکنند.
برخی شاخصهای اقتصادی نیز نشانههایی از کندی در استخدام را نشان میدهند، بهویژه میان نیروهای تازهوارد. امسال، نرخ بیکاری در میان فارغالتحصیلان جدید دانشگاههای آمریکا از میانگین ملی فراتر رفت؛ پدیدهای غیرعادی که گزارش Oxford Economics علت اصلی آن را خودکارسازی ناشی از هوش مصنوعی دانست. مهندسان نرمافزار سطح ابتدایی بیش از همه آسیب دیدهاند.
هوش مصنوعی باعث بیکاری، فقر و فلاکت چه افراد و متخصصانی میشود؟
۱. مهندسان و پژوهشگران هوش مصنوعی خودِ سیلیکونولی: به گفته لئوپولد آشنبرنر، تا سال ۲۰۲۷ مدلها میتوانند کار محقق و مهندس هوش مصنوعی را انجام دهند. یعنی حتی خالقان فناوری نخستین قربانیانش خواهند بود.
۲. برنامهنویسان و توسعهدهندگان نرمافزار تازهکار: گزارش Oxford Economics نشان میدهد نرخ بیکاری میان فارغالتحصیلان جدید علوم کامپیوتر از میانگین ملی بالاتر رفته است؛ چون شرکتها با مدلهای خودکار کدنویسی کار میکنند.
۳. کارمندان خلاق و محتوایی (نویسندگان، بازاریابان، طراحان): چایکا مینویسد تولید محتوای متنی و تصویری اکنون توسط مدلهای زبانی و بصری انجام میشود. این گروه بهویژه در شرکتهای رسانهای و تبلیغاتی در حال حذفاند.
۴. کارمندان اداری و مدیریتی روتین: سیستمهایی مانند Salesforce AI Agents میتوانند ایمیل بنویسند، دادهها را تحلیل کنند و جلسات را مدیریت کنند. به گفتهٔ گزارش، «ماشینها در هر کاری که بتوانند، انسان را کنار میزنند».
۵. کارگران فکری متوسط در اقتصاد دیجیتال (روزنامهنگاران، تحلیلگران، مشاوران برند): مصاحبهشوندگانی در گزارش، از جمله یک استراتژیست برند و یک روزنامهنگار، میگویند دیگر به شغلهای انسانی خود مطمئن نیستند؛ چون مشتریان ترجیح میدهند از ابزارهای هوش مصنوعی سریعتر و ارزانتر استفاده کنند.
♦هوش مصنوعی نه فقط طبقات پایین، بلکه طبقه متوسطِ تحصیلکرده را هدف گرفته است؛ و اگر سیاستی برای بازتوزیع درآمد نباشد، این قشر به «لومپنپرولتاریای جدید» بدل میشود.
۱. مهندسان و پژوهشگران هوش مصنوعی خودِ سیلیکونولی: به گفته لئوپولد آشنبرنر، تا سال ۲۰۲۷ مدلها میتوانند کار محقق و مهندس هوش مصنوعی را انجام دهند. یعنی حتی خالقان فناوری نخستین قربانیانش خواهند بود.
۲. برنامهنویسان و توسعهدهندگان نرمافزار تازهکار: گزارش Oxford Economics نشان میدهد نرخ بیکاری میان فارغالتحصیلان جدید علوم کامپیوتر از میانگین ملی بالاتر رفته است؛ چون شرکتها با مدلهای خودکار کدنویسی کار میکنند.
۳. کارمندان خلاق و محتوایی (نویسندگان، بازاریابان، طراحان): چایکا مینویسد تولید محتوای متنی و تصویری اکنون توسط مدلهای زبانی و بصری انجام میشود. این گروه بهویژه در شرکتهای رسانهای و تبلیغاتی در حال حذفاند.
۴. کارمندان اداری و مدیریتی روتین: سیستمهایی مانند Salesforce AI Agents میتوانند ایمیل بنویسند، دادهها را تحلیل کنند و جلسات را مدیریت کنند. به گفتهٔ گزارش، «ماشینها در هر کاری که بتوانند، انسان را کنار میزنند».
۵. کارگران فکری متوسط در اقتصاد دیجیتال (روزنامهنگاران، تحلیلگران، مشاوران برند): مصاحبهشوندگانی در گزارش، از جمله یک استراتژیست برند و یک روزنامهنگار، میگویند دیگر به شغلهای انسانی خود مطمئن نیستند؛ چون مشتریان ترجیح میدهند از ابزارهای هوش مصنوعی سریعتر و ارزانتر استفاده کنند.
♦هوش مصنوعی نه فقط طبقات پایین، بلکه طبقه متوسطِ تحصیلکرده را هدف گرفته است؛ و اگر سیاستی برای بازتوزیع درآمد نباشد، این قشر به «لومپنپرولتاریای جدید» بدل میشود.
اردوگاهی از اربابان و زیردستان دیجیتال
جَزمین سَن، کارمند پیشین Substack که اکنون نویسنده خبرنامهای درباره فرهنگ سیلیکونولی است، به من گفت: «خیلیها واقعاً درگیرند؛ حتی نمیتوانند حقوقی معمولی پیدا کنند، در حالی که برخی دیگر درآمدهایی افسانهای دارند. همین باعث دوشقه شدن فضا شده است.»
بهگفته سن، چهره جدیدِ کارمند مطلوب در این عصر، «بیستودوساله ترکخورده» است؛ اصطلاحی برای برنامهنویس فوقالعاده پُربازده و غرق در دنیای آنلاین که ممکن است با الگوی «۹۹۶» کار کند؛ یعنی از ۹ صبح تا ۹ شب، شش روز در هفته (اصطلاحی برگرفته از فرهنگ کاری چین).
بهطرز طعنهآمیزی، تنها راه فرار از طبقه فرودستِ هوش مصنوعی، این است که خودت مثل ربات سختکوش شوی. سن گفت: «بهجای آنکه مردم سیاسی شوند، فقط بیشتر جان میکَنند.»
پاداش این جانکندن شاید این باشد که به یکی از اربابان آینده هوش مصنوعی تبدیل شوی: هرچه همکاریات با ماشین نزدیکتر باشد، قدرت بیشتری خواهی داشت. ترس از طبقه فرودست، ناشی از این واقعیت است که هنوز هیچ طرح منسجمی برای ساختار جامعهای تحت سلطه هوش مصنوعی وجود ندارد. سن افزود: «نخبگان سیلیکونولی که شتابگرایی را تبلیغ میکنند، به پیامدهای اقتصادی فکر نکردهاند؛ هیچکس برنامهای برای بازتوزیع ثروت یا درآمد پایه همگانی ندارد.»
بهنظر میرسد آنچه برای زیردستان باقی میماند، جهانی تیره از محتوای تولیدی هوش مصنوعی و مصاحبتهای کاذب با چتباتهاست. سن گفت: «سؤال این است: میخواهی خوک باشی یا کسی که خوراک خوکها را میسازد؟»
برای درک دیدگاه کارگران غیرتکنولوژیک نسبت به تهدید اقتصادی هوش مصنوعی، من در حسابهای شبکههای اجتماعی خود پرسشی منتشر کردم.
جَباری کانادا، فیلمبرداری که پس از درک خودکار شدن قریبالوقوع تولید فیلم، به معماری روی آورد، برایم نوشت.
آگنیشکا باک، معلم ریاضی در لهستان، گفت دیگر نمیتواند به شاگردانش اعتماد کند که تکالیفشان را خود انجام دهند، اما در عین حال از تصمیمش برای پرهیز از استفاده هوش مصنوعی نیز مطمئن نیست: «آیا با این کار خودم را محکوم به شکست میکنم چون حاضر نیستم تسلیم شوم؟»
کریس، استراتژیست برند در لندن، گفت: «واقعاً به این فکر افتادهام که مثلاً لولهکش شوم. بعید میدانم هوش مصنوعی بتواند شست مخالف من را جایگزین کند!»
آریل پارْدِس، روزنامهنگار، گفت مدتی است در صنعت نوشیدنی کار میکند، چون این حوزه ذاتاً انسانی است: «رباتها نمیتوانند مزه شراب را بچشند. همه داریم فکر میکنیم چطور راهی برای آیندهدار کردنِ شیوه درآمدزایی خود پیدا کنیم.»
بهنظر میرسد باثباتترین صنایع، آنهایی خواهند بود که به نیازهای ثروتمندان پاسخ میدهند؛ کسانی که همچنان شراب و کالاهای لوکس گرد خواهند آورد. پس یا باید به سمت خدمت به آنان چرخش کنی، یا به جنگلها بگریزی تا نوعی خودکفایی ضدتکنولوژی از سبک آمیشهای نوین پیشه کنی.
باک گفت: «فقط بگو آن کومون کجاست، من چمدانم را میبندم و بلیت یکطرفه میخرم.»
در منطق مارکس و انگلس در مانیفست کمونیست، طبقه فرودستِ هوش مصنوعی شاید در نهایت به صف انقلاب پرولتاریا بپیوندد. اما این امر مستلزم آگاهی جمعی از اثرات ستمگرانه فناوری است و در عصری که رسانهها و خوراک اطلاعاتی ما بیشازپیش توسط خودِ هوش مصنوعی شکل میگیرد، برانگیختن چنین آگاهی طبقاتی دشوار خواهد بود.
مارکس و انگلس باور داشتند که لومپنپرولتاریا بهویژه مستعد سوءاستفاده سیاسی است؛ آنان نوشتند که وضعیت تیره این گروه «آنان را بیشازپیش آماده میسازد تا ابزار مزدبگیر دسیسههای ارتجاعی شوند».
بهآسانی میتوان پویشی مشابه را امروز مشاهده کرد: کسانی که میکوشند از عضویت در طبقه فرودستِ هوش مصنوعی بگریزند، ممکن است ناخواسته به خدمت همان نظامی درآیند که از آن میترسند. مخالفت با شتاب انقلاب هوش مصنوعی، خود اعترافی است به اینکه «بهاندازه کافی خوب نیستی» تا جزئی از آن باشی. ♦