به گزارش آیندگان، رییس موسسه آب، محیط زیست و سلامت دانشگاه سازمان ملل متحد درباره بحران فعلی آب در ایران به خبرآنلاین گفت: «من نه پیشگو هستم و نه غیبگو. بسیاری از افراد در تاریخ توسعه ایران درباره مشکلات احتمالی آب و محیطزیست کشور هشدار داده بودند. من نیز در مقطعی تلاش کردم در این زمینه نقش داشته باشم و همراه با گروهی از پژوهشگران روی این موضوع کار کردیم. لازم است انرژی بیشتری صرف این مسئله شود تا دیده و شنیده شود و گفتمانی تازه در این زمینه شکل بگیرد.»
او گفت: «مهمترین و پرتکرارترین پرسشی که از من مطرح میشود این است که: «ما مردم چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟» در کنار آن، پرسشهای دیگری نیز مطرح میشود که نشاندهندهی آشفتگی و سردرگمی جامعه است. سؤالاتی از این دست زیاد شنیده میشود: «آیا واقعاً ابرها را دزدیدهاند؟»، «آیا مازوتسوزی باعث نباریدن باران میشود؟»، «آیا امکان بارورسازی ابرها وجود دارد و اگر بله، چرا این کار انجام نمیشود؟» یا حتی «آیا درست است که میتوان آب خلیجفارس را بخار کرد و به زاگرس برد تا در آنجا باران ببارد؟»»
به عقیده کاوه مدنی، «جامعه نمیداند چه باید بکند و سؤال «ما چه کنیم؟» مدام تکرار میشود. حتی اگر مردم بخواهند کمکی کنند، دقیقاً به آنها گفته نشده است که چگونه و از چه طریقی میتوانند مؤثر باشند.»
او درباره دلیل نباریدن باران در ایران و شایعه «ابر دزدی» گفت: «در علم، هیچ چیز مطلقاً غیرممکن نیست. در حوزههای امنیتی و تسلیحاتی گاهی پدیدههایی رخ میدهد که شگفتآور است.حداقل در جنگ اخیر میتوانیم بگوییم که یکسری چیزهایی که برای سیستم امنیتی متصور نبود رخ داد؛ در قلب تهران اتفاقاتی رخ داد که غیرقابل تصور بود. اما اگر دشمنان ایران کاری انجام میدهند که باعث میشود در کشوری به وسعت ایران و در بخشهای مختلف منطقه بارش رخ ندهد، باید گفت این نوع علم، دانشی فوقسری است که متخصصان حوزههای اقلیمی و محیطزیستی به آن دسترسی ندارند. علم روز چنین امکانی را تأیید نمیکند.»
رییس موسسه آب، محیط زیست و سلامت دانشگاه سازمان ملل متحد گفت: «ایران تنها منطقهای نیست که در آن بارش کاهش یافته است. در بسیاری از نقاط جهان، خشکسالی رخ داده و چند سال بعد، بارشهای شدید مشاهده شده است. شواهد علمی چیز دیگری میگویند. اگر فرض کنیم دشمنان ایران چنین قدرتی دارند، مثلاً اسرائیل، باید پرسید چرا اسرائیل که خود با بحران آب و خشکشدن بحرالمیت روبهروست، از این توانایی برای بارش در کشور خود استفاده نمیکند؟ یا چرا ایالتهایی مانند کالیفرنیا در آمریکا که با خشکسالی دستبهگریباناند، از این روش بهره نمیبرند؟»
او گفت: «شواهد و قرائن علمی نشان میدهد نباریدن باران نتیجهی «دستکاری اقلیمی» نیست، بلکه پیامد تغییرات اقلیمی جهانی و گرمایش زمین است. علم تأیید میکند که تخریب جنگلها، خشککردن دریاچهها، ساختوساز بیرویه، آلودگی و ترافیک، همگی بر اقلیم خرد اثر میگذارند و موجب افزایش دما، ذوب برف و کاهش بارش میشوند. بااینحال، ما از میان تمام عوامل، فقط «دشمن» را مقصر میدانیم و این برای من هم جای پرسش دارد.»
مدنی گفت: «ما دیگر در بحران آب نیستیم؛ در «ورشکستگی آبی» قرار داریم. برخی از خسارتهایی که در کوتاهمدت به منابع آبی وارد کردهایم، غیرقابلجبران است و باید این واقعیت را بپذیریم. استفاده از واژهی «ورشکستگی» نه برای ایجاد ترس، بلکه برای توصیف واقعیت فراتر از بحران است. اگر میخواستیم وضعیت را با واژهای مشابه توصیف کنیم، میتوانستیم بگوییم «ابر بحران»، «بحران بزرگ» یا «بحران بنیادی»، اما «ورشکستگی» اصطلاح دقیقتری است؛ نه فقط برای ایران، بلکه در سطح جهانی نیز از این عبارت استفاده میشود.»
او گفت: «متأسفانه برخی این تعبیر را به تئوری توطئه ربط دادهاند، در حالیکه معنای ورشکستگی ساده است: یعنی سیستم به نقطهی شکست رسیده است. میدانم اعلام عمومی ورشکستگی و اذعان به ناکارآمدی مدل مدیریت آب، اقدامی تلخ و دشوار است؛ اما واقعیت این است که تهران دیگر ظرفیت توسعهی بیشتر ندارد. حتی اگر کمی آب بیشتر به آن منتقل کنیم، مانند چسب زخم موقتی است و مشکلی را حل نمیکند.»
رییس موسسه آب، محیط زیست و سلامت دانشگاه سازمان ملل متحد گفت: «ما باید در کنار سرمایهگذاری برای رفع مشکلات، روی «سازگاری و انطباق» با شرایط جدید نیز سرمایهگذاری کنیم. بخشی از این انطباق یعنی پذیرفتن واقعیتهایی مانند: کاهش کیفیت زندگی در برخی مناطق، از بین رفتن برخی زیستبومها، فرونشست زمین، ایجاد فروچالهها و از میان رفتن تالابهایی که دیگر در کوتاهمدت قابل احیا نیستند. اما این وضعیت به معنای «عادیسازی» نیست.»
او گفت: «ما پیشتر وضعیت اصفهان را دیده بودیم، اما امروز نوبت به تهران رسیده است. آیا تهرانیها شرایط خوزستان را ندیده بودند؟ آیا دولتمردان مستقر در تهران، وضعیت دیگر شهرها را نمیدیدند؟ حالا که بیآبی به سراغ تهران، مشهد و شهرهای بزرگ آمده، باید پذیرفت که حتی مناطق قدرتمند و پرنفوذ نیز در امان نیستند.»
مدنی گفت: «اگر بپذیریم ورشکستهایم، میتوانیم مانع از غارت بیشتر منابع شویم. زیرا پیش از آنکه دیر شود و هزینهها افزایش یابد، میپذیریم که نیاز به انطباق و اصلاح جدی داریم. باید قبول کنیم که صرفنظر از اینکه چه دولتی یا چه فردی در رأس بوده، انباشت خطاها و مشکلات ما را به این نقطه رسانده است. همانطور که وقتی یک بانک ورشکسته میشود، باید آن را بازسازی کرد، در حوزهی آب نیز همین وضعیت وجود دارد.»
او گفت: «اگر آب را تا زایندهرود آوردید و با آن در خراسان گوجه و خیار کاشتید، هم حماقت و هم خیانت کردهاید. منظورم کشاورز نیست؛ کشاورز باید آب را مصرف کند چون از آن درآمد ایجاد میشود و نان شب خانوادهاش تأمین میشود. اما اگر شما آب را شیرین میکنید و برای شهر میآورید تا به آب کشاورز دست نزنید -چون از کشاورز میترسید- در واقع دارید بر مدل اشتباه صحه میگذارید و به آن قوت و عمر میبخشید. پس آیا اگر باران ببارد هم این مشکل را داریم؟ بله؛ چون مدل کسبوکار و مدل توسعهٔ ما غلط است.»
مدنی معتقد است وضعیت ورشکستگی آبی ایران مانند ورشکستگی گازی ایران است: «در موضوع گاز هم به ورشکستگی رسیدهایم؛ چون باز هم مدل کسبوکار و مدل توسعه غلط است. مملکت روی گاز نشسته، و اگر گاز را ورشکسته کنیم، باید یکبار فکر کنیم،ورشکستگی در آب بهخاطر دشمن یا صرفاً تغییر اقلیم نیست؛ مدیریت بد این وضعیت را تشدید کرده است. فارغ از اینکه آب یا گاز در اختیار ما گذاشته شود، با مدیریت نادرست میتوانیم حتی اقیانوس آرام را هم خشک کنیم؛ این را باید بفهمیم و تحلیل کنیم.»
او درباره پیشنهاد جابجایی پایتخت و تخلیه تهران در صورت ادامه بیآبی که توسط مسعود پزشکیان، رئیس جمهور بیان شده گفت: «پیشنهاد جابجایی پایتخت یا تخلیهٔ تهران مسئلهای پیچیده است: آیا با جابجایی پایتخت صرف، مشکل حل میشود یا باز قرار است مدل توسعه را بهجای دیگری ببریم و آنجا را خراب کنیم؟ یا باید اول سیستمهای اداری را در تهران نگه داریم و توسعه را توزیع کنیم تا توازن برقرار شود، طوری که آدمها در نقاط دیگر هم فرصت زندگی داشته باشند. ما اینگونه فکر نکردیم؛ پتروشیمیها را جایی بردیم که زور و فشار محلی زیاد بود، نه جایی که بهترین موقعیت صادراتی داشت. این یک مشکل اساسی است.»
مدنی درباره راه حل کشورهای دیگر برای مقابله با بیآبی گفت: «از لحاظ تبلیغاتی، همه به بخش تکنولوژی و فناوری توجه میکنند. این کشورها توانستهآند آب شیرین کنند، پساب جمعآوری و تصفیه کنند، و این علم امروز است. ایران هم توان انجام این کارها را دارد و تکنولوژی لازم موجود است، فقط باید آن را عملیاتی کنیم. مثلا اسرائیل، آنچه به اسرائیل کمک کرده فقط تکنولوژی نبوده؛ این تصور که تنها تکنولوژی توانسته اسرائیل را نجات دهد، اشتباه است.»
او گفت: «اسرائیل از ابتدای تأسیسش میدانست با جهان درگیر است و مسئله آب یکی از محدودیتهای ذاتی است که باید برای آن برنامهریزی میکرد. اسرائیل مسیر سرمایهگذاری در بخش کشاورزی را دنبال کرد و موفقیتهای بزرگی در حوزه کشاورزی و آب به دست آورد. این موفقیتها همراه با اصلاح سیاستها و اصلاح مسیرها بوده است. اما ما با شعار خودکفایی و حمایت از مستضعفین، بخش کشاورزی را ناکارا و ضعیف نگه داشتیم و با سوبسید و یارانه، کارآفرینی مصنوعی ایجاد کردیم. زمینها وراثتی و تقسیم شده بودند، بازده پایینی داشتند و به بهانه امنیت غذایی، محصولات مختلفی کشت شد اما به اهداف دست نیافتیم.»
رییس موسسه آب، محیط زیست و سلامت دانشگاه سازمان ملل متحد گفت: «با آب تجدیدناپذیر بادمجان، گوجه و خیار میکارند که ارزش استراتژیک بالایی ندارند. این محصولات میتوانستند جایگزین شوند اگر جمعیت را به جای دیگری منتقل و اوضاع را مدیریت میکردیم. باید اقتصاد را شکوفا کرد و تنوعبخشی ایجاد کرد. در شرایط اقتصاد مقاومتی، آب، محیطزیست، نفت، جنگل و منابع را با هزینه کم صرف مقاومت میکنیم؛ طبیعت و منابع را فدا میکنیم تا مقاومت کنیم.»
او درباره حضور در سازمان حفاظت محیط زیست دولت دوازدهم گفت: «آن زمان یادم است که در جلسات، همین حرفها را در حضور چند وزیری که با هم بحث داشتند، گفتم و آقای حجتی، وزیر کشاورزی وقت، گفت: «آقای دکتر مدنی حرف ما را زدند.» در همان جلسه کلمه «ورشکستگی آبی» را هم گفتم و یکی از بزرگان که اسمش را نمیبرم با من دعوا کرد و گفت: «جوان، این حرفها را نزن.» اما مسئله این بود که من آنجا و در جلسات حضور داشتم و این حرفها را میزدم.»
مدنی بحران آب در ایران به فساد سیستماتیک مرتبط دانست و گفت: «من اعتقاد دارم فساد در سیستم ما نهادینه و سیستماتیک شده و لزوما این برنامهریزی نمیشود و یک بخشی از آن خودکار است و برای بقا؛ مثلا پیمانکار برای تامین درآمد برای اینکه بتواند حقوق پرسنلش را بدهد، باید جزوی از این سیستم فاسد باشد برای اینکه بقا داشته باشد.»
او گفت: «همه ما برای ایران امروز و برای ایران دیروز و ایران فردا دلمان تنگ خواهد شد؛ ایران با همه بدبختیهایش، با آلودگی و ترافیک و همه این چیزها کشور ما است. دلمان میخواهد وضعش بهتر باشد، دلمان میخواهد شرایط مردم بهتر باشد و اگر من هم در مورد ایران حرف نمیزنم، مردم مدام سوال میکنند. نه کسی به ما بابت حرف زدن در مورد ایران پول میدهد، تازه انتقاد هم میکنند و فحش هم میدهند اما از سر دل و عشق است و این عشق هم شاید زدودنی نیست؛ آدم سرخورده میشود، ناراحت میشود، دلش میسوزد ولی خب گویا مرض داریم، نمیشود جز این بود.»