سینا قنبرپور - آیندگان: «اهواز در مسیر مشابهی چون آنچه بر سر دریاچه ارومیه آمد قرار گرفته و اگر عوامل کلیدی موثر در آن مهار نشوند، این شهر به «ارومیه جنوبی» بدل خواهد شد.» این جمله دکتر «منصور سهرابی» اگرواکولوژیست و پژوهشگر بومشناسی و محیط زیست ساکن کلن آلمان در وصف وضعیت زیستپذیری مرکز استان خوزستان است.
البته بقیه شهرهای خوزستان هم دست کمی از مرکز آن ندارند. سال گذشته شهر بهبهان بارها به عنوان سومین شهر آلوده جهان در صدر آلودهترین شهرهای جهان قرار گرفت چرا که «پالایشگاه بیدبلند خلیجفارس» در نزدیکی این شهر بیشترین حجم مشعلسوزی را دارد. در چنین شرایطی سال تحصیلی جدید در حالی در خوزستان شروع شده که از همان اول مهر تا کنون عموما مدارس به دلیل آلودگی هوا با ۲ ساعت تاخیر در روز شروع به کار کردهاند.
آتشسوزیهای هورالعظیم همچنان ادامه دارد و عملا دولت هیچ کاری برای مهار آن نکردهاست و حالا با شروع ماه مهر فصل برداشت نیشکر نیز بر این آلودگی میافزاید زیرا عموما به دلیل نبود تکنولوژی پیشرفته برای برداشت مزارع سوزانده میشود و خود این مسئله بر آلودهتر شده هوا در محدوده اهواز میافزاید.
امسال نخلستانهای پاییندست کارون به دلیل شوری آب این رودخانه که عموما به سبب برداشت آب توسط ۷ شرکت کشت و صنعت نیشکر رخ میدهد تلفات بسیاری داده و حتی نابود شدهاند. سدسازی در بالادست کارون بیش از دو دهه است که کیفیت آب در این استان را از بین برده است. سد کرخه و استخراج نفت در هورالعظیم این تالاب را نابود و به کانون ریزگرد تبدیل کرده و حالا دولت در حال اکتشاف نفت در تالاب شادگان است.
با چنین فعالیتهایی عملا زیستپذیری خوزستان روز به روز تحلیل میرود. اوایل شهریور گذشته استاندار خوزستان از تقاضای ۴هزار معلم برای انتقال از این استان خبر داد.
دکتر «منصور سهرابی» اگرواکولوژیست و پژوهشگر بومشناسی درباره وضعیت خوزستان به آیندگان میگوید: «تداوم آلایندگیهای چند منبعی، شامل ریزگردها، آتشسوزیهای تالابی، فلرینگ نفتی، و دود ناشی از سوزاندن نیشکر، آستانه تحمل اجتماعی و محیطزیستی اهواز را به سرعت کاهش میدهد. خوزستان، که در گذشته یکی از مهاجرپذیرترین استانهای ایران بود، اکنون به استانی مهاجرفرست تبدیل شده است.»
مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید:
- اهواز دستکم چهار ماه گذشته را با دود ناشی از سوختن بخش عراقی هورالعظیم تجربه کرده، الان با فرارسیدن مهر هم، با سوزاندن نیشکر باز هم درگیر آلودگی میشود. در ماههای گذشته اهواز بارها آلودهترین شهر ایران بودهاست. با این وضع چه چشماندازی در کوتاهمدت میتوان برای اهواز و شهروندانش ترسیم کرد؟
وضعیت کنونی اهواز را میتوان به مثابه یک «چرخه معیوب آلایندگی» توصیف کرد که زیستپذیری این کلانشهر را در کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت به شدت تهدید میکند. اهواز در حال حاضر درگیر یک بحران آلودگی چندمنبعی است که شامل موارد زیر میشود:
-تابستان و پاییز: انتشار دود ناشی از آتشسوزیهای مکرر در بخش عراقی تالاب هورالعظیم، که از اردیبهشت ۱۴۰۴ آغاز شده و تا مهرماه ادامه دارد. این آتشسوزیها، به دلیل کاهش سطح آب تالاب ناشی از سدسازی و تغییرات اقلیمی، تشدید شدهاند.
-فصل برداشت نیشکر: سوزاندن بقایای کشاورزی در حدود ۲۰۰ هزار هکتار مزارع نیشکر از مهر تا زمستان، که دود غلیظی را بر اهواز تحمیل میکند.
-تمام طول سال: مشعلسوزی (فلرینگ) در بیش از ۳۵۰ پایه فلر در میادین نفتی اطراف، تردد خودروهای فرسوده، و ریزگردهای ناشی از خشکی تالابها و بیابانزایی.
شواهد نشان میدهد شاخص کیفیت هوا (AQI) در اهواز طی ماههای اخیر بارها به سطوح قرمز و بنفش (بسیار ناسالم، بالای ۲۰۰) رسیده است. برای مثال، در شهریور ۱۴۰۴، غلظت ذرات معلق PM2.5 به بیش از ۱۴۰ میکروگرم بر متر مکعب رسید، که ۷۰ درصد افزایش مراجعات بیمارستانی به دلیل بیماریهای تنفسی و قلبی-عروقی و حدود یک هزار مرگومیر سالانه منتسب به آلودگی را به دنبال داشته است (بر اساس گزارشهای وزارت بهداشت، ۱۴۰۳). در کوتاهمدت (تا پایان ۱۴۰۴)، چشمانداز بهبود بعید به نظر میرسد. تعطیلیهای مکرر مدارس و ادارات (مانند دورکاری در هویزه و دشت آزادگان)، افزایش بیش از ۱۰۰ هزار مراجعه درمانی سالانه، و تشدید بیماریهای مزمن در گروههای آسیبپذیر (کودکان، سالمندان و بیماران مزمن) کیفیت زندگی را به شدت کاهش داده است.
این وضعیت، همراه با فشار روانی و کاهش امید به زندگی (حدود ۱-۲ سال)، فعالیتهای روزمره مانند تحصیل و اشتغال را مختل کرده است.مداخلات فوری نظیر رهاسازی حقآبه هورالعظیم از طریق دیپلماسی منطقهای با عراق، ممنوعیت قانونی سوزاندن بقایای نیشکر، و کاهش فلرینگ میتوانند شدت بحران را تعدیل کنند. اقدامات مقطعی مانند استفاده از هواپیمای ایلوشین برای مهار آتشسوزیها ممکن است دود را موقتاً کاهش دهد، اما بدون اصلاحات ساختاری، چرخه آلودگی پایدار خواهد ماند. پیشبینی میشود در صورت تداوم وضعیت کنونی، آبانماه ۱۴۰۴ اوج آلودگی را شاهد باشیم، با پیامدهایی نظیر افزایش ۲۰-۳۰ درصدی مرگومیر منتسب به آلودگی و تداوم یک پاییز بحرانی و خفهکننده.
- گرچه به صراحت در مورد مهاجرتهای ناشی از خشکشدن هورالعظیم گزارشی ارائه نمیشود اما میدانیم که بسیاری از محلههای غرب اهواز نظیر عین۲ پر از دامداران و کشاورزانی است که معیشت خود را در پی اکتشاف نفت در هورالعظیم و خشکشدن آن از دست دادند. با این تجربه اگر وضعیت آلایندگیهای هوا در خوزستان و به طور خاص در اهواز اعم از ریزگرد، سوختن مداوم هور، مشعلسوزی ناشی از فعالیتهای نفتی ادامه پیدا کند باید منتظر چه موجهای دیگری از مهاجرت باشیم؟
تداوم آلایندگیهای چند منبعی – شامل ریزگردها، آتشسوزیهای تالابی، فلرینگ نفتی، و دود ناشی از سوزاندن نیشکر – آستانه تحمل اجتماعی و محیط زیستی اهواز را به سرعت کاهش میدهد. خوزستان، که در گذشته یکی از مهاجرپذیرترین استانهای ایران بود، اکنون به استانی مهاجرفرست تبدیل شده است. بر اساس گزارشهای استانداری خوزستان (۱۴۰۳)، نرخ مهاجرت سالانه به دلیل آلودگی و بیکاری از ۱۰ هزار خانوار فراتر رفته و با افزایش ۷۰ درصدی مراجعات درمانی، این روند شتاب گرفته است.طی دهه گذشته، اکتشاف میدان نفتی آزادگان (از ۱۳۹۰) و نابودی مراتع هورالعظیم، معیشت سنتی جوامع بومی (مانند دامداری و بهرهبرداری از نیزارها) را از بین برده و هزاران خانوار عرب را به حاشیههای اهواز (مانند عین ۲، ملاشیه و کیانپارس) رانده است. این مهاجرتهای اجباری، حاشیهنشینی و فقر را تشدید کرده و چرخهای معیوب از محرومیت اجتماعی و آلودگی ایجاد کرده است.
- اخیرا استاندار خوزستان از تقاضای ۴هزار معلم برای انتقال از خوزستان به استانهای دیگر از جمله اصفهان خبرداد. این نوید چه تصویری از مهاجرت را میدهد؟
با توجه به شرایط کنونی – بیش از ۲۱۰ روز هوای ناسالم در سال ۱۴۰۳ و خسارت اقتصادی ۷۳۳ میلیون دلاری ناشی از فلرینگ – انتظار میرود موج تازهای از مهاجرت از اواسط ۱۴۰۵ (۶ تا ۱۲ ماه آینده) آغاز شود. این موج، که میتواند ۱۵ تا ۲۰ هزار خانوار را در برگیرد، بهویژه در میان خانوادههای جوان و نخبگان (با نرخ مهاجرت ۲۰ درصد بالاتر) به سمت شهرهای مرکزی مانند تهران، کرج، اصفهان و شیراز هدایت خواهد شد. در صورت ادامه خشکی تالابها و افزایش مرگومیر ناشی از آلودگی، این روند میتواند در بازه ۵ تا ۱۰ سال آینده (تا ۱۴۱۰) به مهاجرت اقلیمی گسترده و شتابگرفته تبدیل شود. تجربههای مشابه در سیستانوبلوچستان (مهاجرت به کرمان و خراسان) و حوضه دریاچه ارومیه (جابهجایی ۱۰۰ هزار نفر) نشان میدهد که رسیدن به «نقطه بیبازگشت» زیستمحیطی، مهاجرتهای جمعی را اجتنابناپذیر میکند.
- در مورد شهر اهواز، چه اقدام یا مجموعه اقداماتی موجب برگشتناپذیری روند زیستپذیری میشود؟ یعنی مشابه آنچه برای دریاچه ارومیه رخ داد و احتمال احیا به حداقل رسید در مورد اهواز هم میتواند مانع از احیای حیات این شهر شود؟
تجربه دریاچه ارومیه نشان داد که مداخلات انسانی بدون مدیریت پایدار میتواند یک اکوسیستم را به نقطهای برساند که بازگرداندن آن عملاً ناممکن شود. دریاچهای که با سدسازیهای بیرویه، برداشت آب زیرزمینی و کشاورزی ناپایدار به کویری نمکی با رسوبات هفتمتری و طوفانهای نمکی بدل شد، اکنون به نمادی از «نقطه بیبازگشت» زیستمحیطی در ایران تبدیل شده است. اهواز نیز در مسیر مشابهی قرار گرفته و اگر عوامل کلیدی زیر مهار نشوند، این شهر به «ارومیه جنوبی» بدل خواهد شد.
نخستین عامل، خشکشدن تالابهای هورالعظیم و شادگان است. این تالابها ریههای طبیعی خوزستان به شمار میآیند و نقش مهمی در تنظیم اقلیم، کاهش ریزگردها و پایداری حیات انسانی دارند. خشکی تدریجی آنها – ناشی از سدسازی در ایران و عراق و عدم رهاسازی حقآبه – مشابه تجربه سدهای ۹۰گانه حوضه ارومیه، آتشسوزیهای مکرر و ریزگردهای دائمی را به دنبال دارد. پیامد چنین روندی، تبدیل تالابها به بیابان، نابودی بیش از نیمی از تنوع زیستی منطقه و بروز طوفانهای گردوغبار سالانه خواهد بود؛ احیای این تالابها در آن مرحله نیازمند میلیاردها دلار سرمایهگذاری خواهد شد.
دومین عامل، وابستگی اقتصادی به نفت و نیشکر است. مشعلسوزی در بیش از ۳۵۰ فلر اطراف اهواز و سوزاندن بقایای ۲۰۰ هزار هکتار مزارع نیشکر، بیش از ۷۰ درصد آلودگی هوای شهر را تشکیل میدهند. همانطور که کشاورزی پرمصرف در حوضه ارومیه بهعنوان یک «راهحل ارزان توسعه» پذیرفته شد و نهایتاً اکوسیستم را نابود کرد، تداوم این وابستگی نیز آلودگی را در ساختار اقتصادی خوزستان تثبیت میکند. نتیجه آن افزایش دائمی غلظت ذرات معلق (PM2.5) به سطوح بالای ۲۰۰، فرسایش خاک، آلودگی آبهای زیرزمینی، خسارت اقتصادی سالانه نزدیک به یک میلیارد دلار و رشد ۲۰ درصدی مرگومیر ناشی از سرطان خواهد بود.
سومین عامل، فقدان حکمرانی زیستمحیطی یکپارچه است. مدیریت منابع آب، خاک و انرژی در استان پراکنده و بخشی است و همین موضوع مانند ناکامی ستاد احیای دریاچه ارومیه، مانع اصلاحات ساختاری میشود. بیتوجهی به ایجاد کمربند سبز در اطراف اهواز (حداقل ۵۰۰ هکتار پوشش گیاهی شورپسند) و عدم سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر (با پتانسیل ۱۵۰۰ مگاوات انرژی خورشیدی) بحران را تشدید کرده است. پیامد این غفلت، افزایش دمای محلی بین ۴ تا ۶ درجه، کاهش ۲۰ درصدی بارش و «کویرزایی» دائمی خواهد بود؛ وضعیتی که در آن احیای زیستپذیری اهواز به دلیل هزینههای نجومی عملاً غیرممکن میشود.
اگر این عوامل مهار نشوند، اهواز به نقطهای مشابه دریاچه ارومیه خواهد رسید؛ نقطهای که حتی با بسیج منابع مالی و سیاسی بازگرداندن شرایط زیستی به حالت پایدار بسیار دشوار یا غیرممکن خواهد شد. پیامدهای این روند شامل مهاجرت اقلیمی گسترده، افزایش بیماریهای مزمن – بهویژه سرطان با نرخ ۲۰ درصد – و خسارتهای اقتصادی و اجتماعی جبرانناپذیر خواهد بود.