حمید سلیمانی در گزارشی در روزنامه هفتصبح درباره کاهش سطح آب دریای خزر نوشت:
سواحل دریای خزر، همواره مقصد اصلی ایرانیانیست که در تعطیلات، میخواهند هوایی بخورند و چند روزی به اتفاق دوستان یا خانواده، خوش بگذرانند.
با این حال نباید بزرگترین دریاچه جهان را فقط از جنبه گردشگری دید. زندگی و امرار معاش مردم سه استان شمالی (گیلان، مازندران و گلستان) به این آبی بیکران دوخته شده و زندگی صدها هزار ایرانی، از کسی که ویلا اجاره میدهد، تا کارکنان بنادر انزلی، نوشهر و ترکمن، ماهیگیرانی که در طلب روزی، تور به آب دریا میاندازند و هزاران کاسب محلی خردهفروش و عمدهفروش، به این نعمت بزرگ و مسافران رهسپار به سوی آن دوخته شده است.
با این حال، هر سال که به دیدار این دریا بروید، عقبنشینی تدریجی آب به سمت دریا و ردی که به صورت خطوط موازی روی ساحل به جای گذاشته، چشم را میزند؛ واقعیتی که با خشک شدن تالابهای وابسته، نه فقط انسان، بلکه گونههای متعدد جانوری از پرندگان گرفته تا ماهیان خوشمزه این دریا را تهدید میکند.
مرکز پژوهشهای مجلس، در گزارش اخیری، نسبت به این موضوع حیاتی هشدار داده و از دستگاه سیاست خارجی گرفته تا مجلس، همه را به استمداد طلبیده که با رایزنیهای گسترده و تصویب قوانین جدید، سعی کنند از تکرار تجربه ناگوار دریاچه ارومیه، این بار با ابعادی بسیار دهشتناکتر، جلوگیری به عمل آورند.
بازگشت به نقطه بحران پس از 50 سال
نقشه دریای خزر که براساس دریای بالتیک ترسیم شده نشان میدهد که در سالهای اخیر، سطح این پهنه بزرگ آبی محصور میان ایران، روسیه، قزاقستان، آذربایجان و ترکمنستان، 28 متر پایینتر از نقطه صفر نقشهبرداری ساحل بالتیک است؛ اتفاقی بسیار بد که تنها در سال 1975 دیده شده بود.
در اینجا باید تفاوت میان سطح آب و تراز آب روشن شود. سطح آب همان چیزی است که با چشم میبینیم؛ عقبنشینی خط دریا از ساحل یا بالا آمدن آن. اما تراز آب، مقیاسی علمی و قراردادی است که سطح دریا را نسبت به یک مرجع ثابت، مثل نقشهبرداری ساحل بالتیک، میسنجد. به همین دلیل وقتی گفته میشود تراز آب خزر ۲۸ متر پایینتر از بالتیک است، یعنی ارتفاع سطح آن نسبت به این نقطه مرجع ۲۸ متر منفی ثبت شده است، نه اینکه آب دقیقاً همین اندازه عقبنشینی کرده باشد.
البته تاریخ نشان داده که آب دریای خزر در 10هزار سال گذشته، نوسانات شدیدی را تجربه کرده و حتی 8500 سال پیش، تراز آب دریای خزر حدود 70 متر پایینتر از سطح کنونی بوده، با این حال، تفاوت این دو برهه تاریخی، در میزان دخالتهای غیرطبیعی است. اگر 8500 سال پیش، اتفاقات طبیعی و خشکسالی احتمالی آبریزها به این دریاچه، باعث کاهش تراز آب دریای خزر بوده، این روزها عوامل غیرطبیعی در این تخریب بزرگ زیست محیطی دست به کارند.
پشت سدهای ولگا
حیات دریای خزر، بیش از تغذیه از آبهای زیرزمینی و بارش نزولات آسمانی، به جریان ورودی آب از رودخانههای منتهی به این دریاچه وابسته است. رودخانههای ورودی به دریای خزر شامل «ولگا»، «اورال»، «ترک»، «سوالک»، «سمور»، «کورا» و «سفیدرود» میشوند که حدود ۸۰درصد منابع ورودی آب به دریا را تأمین میکنند و به طور کلی تخمین زده میشود که متوسط آبدهی این رودخانهها به خزر حدود ۳۰۰ کیلومترمکعب در سال باشد.
با این حال، نقش این رودخانهها در حیات خزر متوسط است و در حالیکه سفیدرود، بزرگترین رود ورودی به این دریا از ایران تنها سالی 3 کیلومترمکعب آب به این پهنه آبی تزریق میکند، آبدهی متوسط رودخانه ولگا در طول ۱۵۰ سال گذشته بین ۱۵۰ تا ۳۶۸ کیلومترمکعب در سال متغیر بوده است. در این بین، احداث سدهای متعدد روی رودخانه ولگا با 175 کیلومترمکعب ظرفیت، باعث شده تا شریان اصلی حیات خزر، بیرمقتر از همیشه باشد.
خزر؛ قربانی اخیر جنگ اوکراین و روسیه
درسالهای اخیر، روسیه 40 سد روی رود ولگا ساخته و 18 سد دیگر نیز در دست مطالعه و ساخت است. این امر، جریان آب ورودی به دریای خزر را کاهش داده است. علاوه بر این، تهاجم روسیه به اوکراین و تحریمهای غرب علیه روسیه باعث کاهش شدید واردات محصولات کشاورزی از اروپا و ایالات متحده به روسیه شده است. این امر باعث افزایش بهرهبرداری از منابع آب ولگا برای توسعه کشاورزی، به ویژه کشت گندم در مناطق اطراف این رودخانه شده است.
تاثیر ولگا بر حیات دریای خزر به قدری است که وقتی در سال ۲۰۱۵ آبدهی رودخانه ولگا ۱۸۲ کیلومترمکعب بود که یکی از کمترین مقادیر ثبت شده است، در پایان همان سال، تراز آب دریای خزر نسبت به سال قبل ۲۹سانتیمتر کاهش یافت و در سال ۲۰۱۶ و با افزایش آبدهی ولگا به ۲۶۱ کیلومترمکعب، تراز آب ۵ سانتیمتر افزایش یافت.
تالابهایی که انقراض را شماره میکنند
تغییرات سریع سطح آب دریای خزر تأثیرات مختلفی بر محیطهای ساحلی و دریایی میگذارد که عمدتاً شامل پیشروی یا پسروی خط ساحلی، گسترش یا خشک شدن تالابها و شتاب یا کاهش سرعت تبادل آبهای عمیق میشود. این تغییرات سریع در خط ساحلی بر محیطزیست تأثیر میگذارد و ممکن است تالابها به سرعت ظاهر یا به سرعت ناپدید شوند.
تالابهای ساحلی دریای خزر به ویژه تالاب گمیشان و خلیج گرگان که وابسته به آب دریای خزر هستند، به کاهش تراز آب بسیار حساس هستند و در صورت تداوم کاهش تراز آب، این مناطق ممکن است به محیطهای تبخیری و نمکزار تبدیل شوند. علاوه بر این، کاهش دبی رودخانه کورا و به طور غیرمستقیم رودخانه ارس ایران، تأثیر قابل توجهی بر تالابهای ساحلی، به ویژه در مناطق جنوبی دریای خزر دارد.
کاهش ورودی آب شیرین، شوری آب را افزایش داده و بومسازگانهای حساس این مناطق را تهدید میکند که تهدیدی بزرگ برای جانوران ساکن در آنهاست. برای نمونه، درجنوب تالاب گمیشان، در قرن نوزدهم و در زمان بالا بودن تراز آب، تالاب دیگری به نام حسنقلی وجود داشت که با کاهش تراز آب خشک شد. این روند نشان میدهد که تغییرات سطح آب دریای خزر میتواند تأثیر مستقیمی بر پویایی بومسازگانهای ساحلی، ازجمله تشکیل و از بین رفتن تالابها داشته باشد.
خداحافظی با پرندگان مهاجر سیبری
خشکی تالابها بر پرندگان و ماهیان تأثیر مستقیم میگذارد. علاوه بر اینکه این تالابها، زیستگاه زمستانی و تابستانی پرندگان مهاجر هستند، ساحل غربی دریای خزر یک مسیر مهاجرتی پرکاربرد برای صدها گونه پرنده بین شرق آفریقا و غرب سیبری است. چندین گلوگاه با تنها چند کیلومتر عرض بین قفقاز بزرگ و دریای خزر وجود دارد، جاییکه دشت ساحلی در داغستان و آذربایجان باریک میشود.
در داغستان، سرشماری مطالعات پرندگان از سال 1995 تا 2014 انجام شد که کاملاً با دوره قبلی افزایش تشکیل تالاب و افزایش سطح آب دریای خزر مرتبط بود. با تعداد بیشتر تالابها، میتوان نشان داد که گونههای بیشتری از پرندگان از این مسیر مهاجرتی استفاده میکنند. این تحقیقات نشان داد که پیشبینی حضور مجدد جوامع پرندگان با ظهور یا ناپدید شدن تالابهای بزرگ بسیار در ارتباط است. این گلوگاههای مهاجرتی، این روزها توسط آلودگی نفتی تالابها و ساخت بزرگراههای اصلی شمالی – جنوبی تهدید میشوند.
خاویار کمیاب خزر، نایاب میشود
تالابها و کارکردهای بومسازگانی آنها و همچنین آبزیپروری در حال توسعه سریع، به شدت تحت تأثیر کاهش سطح آب خزر قرار دارند. یک نمونه از تأثیر بر ماهیگیری، کاهش مناطقی است که برای تولیدمثل ماهیان خاویاری بسیار ارزشمند و مناسب هستند. این امر منجر به تسهیل شکار غیرقانونی، افزایش شوری و غلظت آلایندهها و محدودیت تولیدمثل ماهیان در دهانه رودخانهها میشود. این امر بهویژه برای ماهیان خاویاری نگرانکننده است؛ زیرا آنها از دلتاها و تالابهای کمعمق بهعنوان دورهای تولیدمثل استفاده میکنند.
در دهه 1970 و با کاهش سطح آب خزر، تعداد ماهیان خاویاری کاهش یافت و در مناطق کمعمق، آبها شورتر و پوشش گیاهی متراکمتر شد. در دهه1980 و بهرغم افزایش مجدد تخلیه ولگا، جمعیت ماهیان خاویاری بهبود نیافت زیرا کاهش قبلی جریان ولگا با ساخت سدها تأثیر منفی بر ماهیان خاویاری داشت که برای بالغ شدن و تخمریزی اول خود به زمان نیاز دارند. همچنین افزایش مجدد سطح آب با از دست دادن مناطق تخمریزی همراه بود.
تاثیر مخرب افت خزر بر فعالیتهای اقتصادی
سواحل دریای خزر چه در ایران و چه در ترکمنستان و آذربایجان، سالانه میزبان میلیونها گردشگری هستند که به این مناطق سفر میکنند و این سه کشور، با ایجاد زیرساختهای گردشگری در امتداد ساحل مثل هتلها، ویلاها، پارکهای تفریحی و مناطق شنا، سعی دارند تا بهرهای از صنعت توریسم ببرند؛ ازجمله پروژه بلندپروازانه آذربایجان به نام توسعه هلال ماه روی یک جزیره مصنوعی که شامل ساختمانهای 43 طبقه و یک هتل 32طبقه است.
در همین حال، بنادر متعددی در کشورهای واقع در سواحل دریای خزر ایجاد شده که وظیفه ترانزیت کالا و مسافران بین این 5 کشور را برعهده دارند. علاوه بر تمامی این موارد، ایجاد تاسیسات نفتی در سواحل شمالی دریای خزر، مستلزم ثبات نسبی در تراز آبی دریای خزر است که کاهش مداوم سطح آب، میتواند تمامی این فعالیتهای اقتصادی را دچار اختلال جدی کند.