در روزهایی که بازیهای دیپلماتیک با نمایشهای نمادین گره خورده، و سیاست به صحنهای برای روایت قدرت تبدیل شده، صحنه استقبال از دونالد ترامپ در عربستان سعودی نیز حامل پیامهایی چندلایه بود. صحنهای که در آن زنانی با موهای بلند و رها، در پاسخ به موسیقی، گیسوافشانی میکردند. صحنهای پر زرق و برق اما پر از تناقض.
این نمایش در نگاه اول شاید تصویرگر آزادی باشد، اما با اندکی دقت، چیزی جز بازتولید نقش ابزاری زن در سیاست قدرتمحور خاورمیانه نیست. خوشامدگویی با حضور زنانی که نه نماینده آزادی، بلکه نشانهای از «نمایش پیشرفت» هستند؛ پیشرفتی که به مذاق غرب خوش میآید. روایت جدید عربستان، با مدرننمایی سطحی، خود را شریک مطلوب قدرتهای جهانی نشان میدهد. همانطور که ترامپ در ستایش محمد بن سلمان گفت: Mohammed knows it.
در سوی دیگر این خلیج اما، جمهوری اسلامی ایستاده است؛ با نگاهی واپسگرا، خودبزرگبین، و توهمزده از قدرتی که روز به روز بیشتر از درون تهی میشود. حاکمانی که نه تنها چیزی نساختهاند، بلکه آنچه ساخته شده بود را نیز ویران کردند.
اگر بخواهیم نطق ترامپ را بازخوانی کنیم، شاید بتوان آن را چنین خلاصه کرد:
«امروز، حاکمان وحشی دیگر این سوی خلیج نیستند؛ آن سوی خلیجاند — در ایران!»
و چه تلخ است حقیقتی که در جملهای طعنهآمیز نهفته است:
Ali but don’t knows it!
مسئله آزادی نیست؛ مسئله این است که آدم نادان، حتی اگر ثروت در اختیار داشته باشد، نمیتواند آزاد باشد.
در این میانه، خلیج فقط یک مرز جغرافیایی نیست؛ یک آینه است، که دو چهره متفاوت از بحران را بازتاب میدهد. یکی، در قالب نمایش؛ دیگری، در قالب انکار. و هر دو، از زن، از آزادی، و از فهم، برای اهداف خود خرج میکنند.