گرمای 50 درجه با ما چه می‌کند؟

دکتر ناصر کرمی، اقلیم شناس در یادداشتی که در کانال تلگرام خود منتشر کرده است، بررسی ساده و صریحی از آنچه که گرمای ۵۰ درجه و بیشتر خوزستان بر سر مردم می‌آورد، منتشر کرده است.
تصویر گرمای 50 درجه با ما چه می‌کند؟

موج گرمای کم‌سابقه ایران و به خصوص جنوب کشور را دربرگرفته است. در ترکیب با حکمرانی بد منابع آب که منجر به تشنگی در سختترین ایام تابستان شده اکنون مردم ایران با شرایط دشوارتری حتی نسبت به وضعیت معمول زندگی در جمهوری اسلامی روبرو هستند.

این مطلب متمرکز است بر تاثیرات گرمای شدید بر انسان. می‌گوید چاره کن درد کسی کز همه ناچارتر است. دو ساعت قطع آب در تهران صدای همه را درآورده. و کمتر کسی توجه می‌کند که در ترکیب با گرمای 50 درجه کمبود آب با جنوب و خوزستان چه خواهد کرد.

این مطلب به یک پرسش مهم اقلیمی پاسخ می‌دهد: اساسا حد دمای مطلوب بشر چیست و هر میزان افزایش آن چه اثری بر سلامت و حیات روزمره انسان دارد؟ در این یادداشت با مرور چند گزاره مرتبط اقلیمی تلاش شده به این پرسش پاسخ داده شود.

دمای بهشت

دمای مطلوب برای انسان 20 درجه است. در این دما هر سه مولفه حیاتی، یعنی قدرت فیزیکی و توان ذهنی و شرایط عاطفی در بالاترین کارکرد خود قرار دارند. در محیط های بسته البته با سیستم های تهویه می توان دما را در همین حد نگه داشت. در فضای باز نیز با لباس گرم می توان سرمای شدید را بعضا تحمل کرد. در میان مردم اسکاندیناوی که بخش عمده سال متوسط دما زیر صفر درجه است مثلی وجود دارد با این مضمون که هوای بد وجود ندارد، لباس بد وجود دارد! اما در هوای گرم لباس چندان کمکی نمی تواند بکند.

از پس چند ده هزار سال تلاش انسان برای انطباق با دشواری های اقلیمی کماکان بهترین چاره برای در امان ماندن از گرمای شدید ممانعت از مواجهه با آن و گریز به جایی خنکتر است. اما بسیاری به هر حال ناچارند گرمای شدید را تحمل کنند.

مثلا همه اهالی جنوب ایران که هم اکنون به ناچار باید در فضای باز کار یا تردد کنند. یا ساکنان مناطقی که ناگهان با هجوم جریان شدید هوای گرم مواجه شده اند. گرما با این مردم چه می کند؟ چه فرقی هست بین کسی که الان دارد در گرمای 50 درجه کار می کند با کسی که دمای محیط اطراف او حداکثر 20 درجه است؟

نیمه جان در تابه بخت

به ازای هر یک درجه افزایش دما نسبت به بیست درجه مطلوب، دو درصد از توان جسمی انسان صرف انطباق با گرمای اضافی می شود. این یعنی کسی که در گرمای چهل درجه دارد قدم می زند به واقع نسبت به شرایط معمولش چهل درصد توان جسمی و ذهنی و حتی عاطفی کمتری دارد.

در پنجاه درجه البته شرایط خیلی دشوارتر می شود. یک پلیس راهنمایی را تصور کنید، در گرمای ظهر، در چهار راه نادری اهواز، در گرمای ۵۰ درجه. ساعتهاست آنجا ایستاده و دارد کارش را انجام می دهد. و کمتر کسی متوجه است که این پلیس در این لحظه به واقع فقط چهل درصد از توانایی واقعی خودش را دارد. او چه از نظر جسمی، چه ذهنی و چه عاطفی شصت درصد ضعیفتر از آنچه است که همگان از او توقع دارند. یعنی خیلی زودتر از پا در می آید، توان تصمیم گیری او کمتر از نصف است و بسیار مستعد پرخاشگری است و اضطراب.

این وضعیتی است که این پلیس هر روز ساعتها تجربه می کند. آنچه که می تواند مشکلاتی جسمی و ذهنی و روحی را در او مزمن کند. وضعیت این پلیس را تعمیم دهید به بقیه اهالی اهواز، بقیه خوزستانیها و بقیه ساکنان خاورمیانه و شمال آفریقا که در وضعیت اقلیمی مشابه زندگی می کنند.

در نسبت گرما و فرهنگ

در تاثیر اقلیم بر فرهنگ دلایل و استنادات بسیاری هست. نگاهی به نقشه جهان، که در آن کشورهایی با شرایط اقلیمی مشابه از چشم انداز فرهنگی مشابهی نیز برخوردارند به وضوح این دلایل را تایید می کند. در این یادداشت فقط به یکی از این دلایل اشاره می شود: اثر گرما بر میل جنسی. گرمای شدید و مدام قدرت کنترل میل جنسی را ضعیف می کند.

حتی در مناطق معتدلی مثل اروپا و آمریکا هم متولدین ماه مارس (فروردین) ده درصد بیشتر از متولدین دیگر ماه‌ها هستند. به این خاطر که در ماه جون (تیر) انسان بیشتر تمایل به کاموری دارد.

بر همین مبنا در مناطقی با اقلیم گرم نیاز شدید و بیشتر از حد متعارف به کاموری جنسی عملا به یک بیماری مزمن و همه گیر تبدیل می شود. گفته می شود برآمدن ادیانی با درونمایه غالب افزایش توان کنترل میلی جنسی در خاورمیانه ناشی از همین واقعیت بوده است و به واقع راهی برای درمان این بیماری مزمن و انطباق با شرایط اقلیمی منطقه. از اقلیم به کاموری جنسی، از کاموری به دین و از دین به فرهنگ. اینگونه است که گرمای شدید می تواند نه فقط چشم انداز طبیعی بلکه حتی چشم انداز انسانی و فرهنگی را نیز شکل دهد.

در نسبت گرما و سیاست

البته اینجا منظور از گرما نه یک رخداد گذرا (مشابه آنچه که هم اکنون اروپا تجربه می کند) بلکه یک وضعیت مسلط اقلیمی است. شواهد مسلم نشان می دهد که بین بنیادگرایی و اقلیم گرم و خشک نسبت معنادار وجود دارد. جغرافیای بنیادگرایی در جهان عمدتا متمرکز است بر مناطق گرم و خشک. اساسا افراطیگری، بنیادگرایی مذهبی، خشونت های قومی و دینی بیش از هر جای جهان ویژگی محدوده اقلیمی "پرفشار جنب حاره" است که کمابیش انطباق دارد بر خاورمیانه و شمال آفریقا.

جز آن شواهد پنجاه سال اخیر نشان می دهد که بین بروز خشکسالی های بلندمدت و برآمدن موج های انواع خشونت های منطقه ای، اعم از تنش های قومی، مذهبی و یا اقتصادی رابطه معنادار وجود دارد. بر خلاف تصور ماجرا "پیشرانگی خشکسالی برای بروز تنش های نهفته به واسطه تقلیل منابع زیستی و فرصت های کسب و کار" نیست. بخشی از ماجرا سایکولوژیک است. خشکسالی و گرما انسان را افزونتر مستعد خشونت و تنش می کند.

ماندن در معرض گرمای شدید میتواند دمای بدن انسان را به چهل درجه و حتی بالاتر برساند. حتی قبل از این دما، یعنی در 39 درجه هم افت هوشیاری آغاز می شود. پس از ان به واسطه گشاد شدن عروق آب بدن به تدریج از دست می رود.

در چهل درجه پرخاشگری و بی قراری اجتناب ناپذیر است. در این دما می تواند شوک گرمازدگی رخ دهد که در صورت عدم مراقبت فوری به مرگ می انجامد.

در روزهای داغ آلودگی ازونی نیز مزید بر علت می شود. همچنین در آمریکا یک تحقیق نشان داده که به ازای هر یک درجه افزایش متوسط دما امکان اقدام به خودکشی هفت درصد بیشتر می شود. مجموعه این دلایل باعث شده که چنان مرگ و میر پرشماری را در یک ماه گذشته در هند و حتی در جنوب اروپا شاهد باشیم.

در گرمای سرنوشت

انسان از میان انواع فجایع طبیعی به موج گرمای شدید کم اعتناتر است. زلزله، سیل، خشکسالی، سونامی آتشسوزی و زمین لغزه بیشتر می ترسانند و بیشتر نحوه وقوع دراماتیکی دارند و به همین خاطر بیشتر مورد توجه قرار گرفته و می توان گفت بیشتر موضوع تمهیدات پیشگیرانه بوده اند. اما موج کنونی گرما در هند و خاورمیانه و جنوب اروپا نشان داد که گرمای ناگهانی شدید هم می تواند گاه به اندازه دیگر فجایع طبیعی مرگبار و ویرانگر باشد.

هشدار داده شده که بسامد وقوع گرمای شدید رو به افزایش است و تا 2050 می تواند حتی به دو برابر میزان کنونی برسد. وقتی اروپا در برابر هجوم موج گرما خلع سلاح است و به راحتی تسلیم می شود، بیشتر می بایست نگران مناطقی از ایران بود که در این باره آسیب پذیرند. همین الان هم دیگر خوزستان جای چندان دلچسبی برای زندگی نیست.

این نیست که هم میهنان ما در خوزستان عادت کرده باشند با دمای پنجاه درجه و با آن کنار آمده باشند. انطباق وقتی رخ می دهد که شما با وجود تحمل حادثه به حداقلی از خشنودی از وضعیت تازه دست یافته باشید. خوزستانیها اما خشنود به نظر نمی رسند. رنج می برند و دنبال فرار از این رنج مدام هستند. فرار انطباق نیست. چند موج گرمای پیاپی عملا می تواند تمایل به گریز از خوزستان و بسیاری از دیگر نواحی نیمه جنوبی ایران را افزونتر کند.