نتانیاهو را متوقف کنید؛ آنچه در غزه می‌گذرد، بنیادگرایی اسلامی را احیا و شبکه‌های تروریستی حماس را جایگزین می‌کند

ساندی‌تایمز در یادداشتی استدلال می‌کند که «حمله بی‌رحمانه و طولانی به غیرنظامیان در غزه، دقیقاً همان چیزی است که حماس با حملات ۷ اکتبر در پی تحریک آن بود و حملات گسترده اسرائیل به غزه نه‌تنها موجب تلفات انسانی عظیم شده، بلکه به بزرگ‌ترین عامل جذب نیرو برای گروه‌های جهادی از سال ۲۰۰۳ تبدیل شده است.
تصویر نتانیاهو را متوقف کنید؛ آنچه در غزه می‌گذرد، بنیادگرایی اسلامی را احیا و شبکه‌های تروریستی حماس را جایگزین می‌کند

متیو سید (MATTHEW SYED) در یادداشتی در ساندی تایمز با عنوان «آنچه در غزه می‌بینیم، احیای دوباره جهاد است؛ باید نتانیاهو متوقف شود» هشدار می‌دهد که حملات گسترده اسرائیل به غزه نه‌تنها موجب تلفات انسانی عظیم شده، بلکه به بزرگ‌ترین عامل جذب نیرو برای گروه‌های جهادی از سال ۲۰۰۳ تبدیل شده است.

او استدلال می‌کند که واکنش افراطی اسرائیل، دقیقاً همان چیزی است که حماس با حملات ۷ اکتبر در پی تحریک آن بود. سید می‌نویسد که سیاست فعلی اسرائیل باعث انزوای بین‌المللی، تضعیف امنیت منطقه و احیای بنیادگرایی اسلامی شده است.

در ادامه، ترجمه کامل، مقاله What we see in Gaza is rekindling jihad. Netanyahu must be stopped نوشته متیو سید که ۲۰ ژوئیه ۲۰۲۵ در ساندی تایمز منتشر شده است را بخوانید؛

محمد ابو رمان، کارشناس جهادگرایی در مؤسسه سیاست و جامعه در امان، گفته است خاورمیانه با موجی تازه از رادیکالیزه‌شدن مواجه شده «به‌خاطر آنچه در غزه در حال رخ دادن است».

وابستگان گروه‌های بنیادگرا کارزار بزرگی برای جذب نیرو به راه انداخته‌اند. سازمان ملل متحد افزایش سریع در میزان پست‌های افراطی در شبکه‌های اجتماعی را مستند کرده و یک مقاله علمی نشان داده است که «اوج‌گیری‌های چشمگیری در شاخص‌های افراط‌گرایی» در شبکه‌های اجتماعی وجود داشته که با رویدادهای واقعی مانند بمباران‌های ارتش اسرائیل بر بیمارستان القدس و اردوگاه پناهجویان جبالیا هم‌زمان بوده‌اند.

همه این‌ها تأیید می‌کند آنچه منابع بلندپایه اسرائیلی در فوریه به من گفتند: این‌که شبکه‌های تروریستی در حال جایگزین‌کردن مبارزان کشته‌شده حماس با نسبت پنج‌به‌یک هستند. در آن زمان، این ارزیابی واقع‌گرایانه‌ای به نظر می‌رسید.

حالا، پس از پنج ماه دیگر از ویرانی، گمان می‌کنم آن برآورد حتی کمتر از واقعیت بوده باشد. یک منبع امنیتی بریتانیایی به رویترز گفته است که جنگ غزه «احتمالاً به بزرگ‌ترین عامل جذب نیرو برای شبه‌نظامیان اسلام‌گرا از سال ۲۰۰۳ تبدیل خواهد شد».

مرکز بین‌المللی مقابله با تروریسم هشدار داده است که چنین شرایطی «محیط‌های فعال پرورش برای نسل بعدی افراط‌گرایان» هستند.

توجیه برای نابودی کامل غزه (طبق گزارش‌ها، ۶۰ هزار کشته، ۹۲ درصد ساختمان‌های مسکونی نابود شده، گزارش‌هایی از شرایط قحطی) این است که این کشتار برای «شکست‌دادن حماس» ضروری است.

من شما را با نقل‌قول‌های سیاستمداران، سخنگویان ارتش اسرائیل و مسئولان رسانه‌ای خسته نخواهم کرد که این استدلال را بیان کرده‌اند. وقتی از آن‌ها پرسیده می‌شود که چگونه کشتن کودکان بی‌گناه -بیش از ۱۷ هزار نفر طبق آمار یونیسف- به این هدف کمک می‌کند، معمولاً به جنگ جهانی دوم اشاره می‌کنند. می‌گویند: شما با کشتن هزاران غیرنظامی آلمانی، نازی‌ها را مجبور به تسلیم کردید؛ ما هم باید همین کار را در غزه بکنیم.

هرگز تصور نمی‌کردم در طول عمرم توجیهی برای جنگ بشنوم که از سلاح‌های کشتار جمعی غیرواقعی در عراق ضعیف‌تر باشد، اما این قیاس به آن بسیار نزدیک است.

نازیسم یک ایدئولوژی کاملاً ملی‌گرایانه بود. آن ایدئولوژی مردم آلمان یا فولک را ستایش می‌کرد. نازیسم قرار نبود به عنوان چسب ایدئولوژیک آلمان با ژاپن یا ایتالیا عمل کند. این ملت‌ها به‌سختی محور بودند. از هم متنفر بودند. هماهنگی با یکدیگر برایشان دشوار بود؛ یکی از دلایل شکست‌شان همین بود. به همین دلیل، شکست نازیسم در آلمان، خود نازیسم را نیز از بین برد، همان‌طور که فاشیسم با شکست نظامی در ژاپن و ایتالیا از بین رفت.

اما بنیادگرایی اسلامی نه‌تنها متفاوت است، بلکه درست نقطه مقابل آن است. این ایدئولوژی ویروسی است که از مرزهای ملی عبور می‌کند. با ویرانی تغذیه می‌شود. نمی‌توان آن را با بمباران سرکوب کرد، مگر آن‌که اسرائیل بخواهد نه‌فقط غزه، بلکه افغانستان، عمان، پاکستان، الجزایر، بحرین، سوریه، بنگلادش، مراکش و شاید سراسر جهان را بمباران کند. اما با چه هدفی؟

اسرائیل نه قوی‌تر، بلکه به‌شدت شکننده‌تر شده، شهرتش در جنوب جهانی و خاورمیانه نابود شده، و حتی افکار عمومی در غرب که روزگاری همدل بود، حالا به او پشت کرده. این اتفاق، اسرائیل را نه برای پنج ماه یا پنج سال، بلکه برای پنجاه سال آینده رها نخواهد کرد.

پس، جایگزین چه می‌توانست باشد؟

پاسخ در ۸ اکتبر ۲۰۲۳ روشن بود، همان‌طور که بسیاری از ما در آن زمان اشاره کردیم. جهان (به‌جز یهودستیزان در دانشگاه‌های غربی) از حمله حماس منزجر شده بود. جهان در کنار اسرائیل ایستاده بود. یک پاسخ محدود و خویشتن‌دارانه نه‌تنها پشتیبانی جهانی را حفظ می‌کرد بلکه منجر به نزدیکی با عربستان سعودی می‌شد؛ نقطه عطفی که تهران بیش از هر چیز از آن می‌ترسید و در نتیجه ایران [جمهوری اسلامی] منزوی‌تر از همیشه می‌شد.

منابع مالی حماس (جز آن‌هایی که خود بنیامین نتانیاهو برایش فراهم کرده بود) قطع می‌شد. بنیادگرایی از اکسیژن محروم می‌ماند. آزادسازی گروگان‌ها البته مستلزم آزادی تعداد بیشتری از افراطی‌ها از زندان‌های اسرائیل می‌بود؛ چشم‌اندازی ناخوشایند، اما به‌مراتب بهتر از لشکری از افراد رادیکال‌شده در اطراف نوار غزه، منطقه و جهان.

چنین سیاستی نه تسلیم در برابر تروریسم، بلکه پادزهر تروریسم بود. من بنیادگرایی را از نزدیک دیده‌ام و می‌دانید چه چیزی آن را از بین می‌برد؟ عقلانیت. منطق. تجارت. صلح. رشد اقتصادی.

در مقابل، افراط‌گرایی در کشورهای شکست‌خورده، ساختمان‌های ویران‌شده و میان اندام‌های تکه‌تکه‌شده اعضای خانواده‌ها شکوفا می‌شود. این، دقیقاً همان چیزی بود که باعث شکل‌گیری پیمان ابراهیم شد؛ درک این موضوع از سوی رژیم‌های سنی میانه‌رو که آشتی با اسرائیل -چگونه بگویم؟- بیشتر به نفع رفاه بود تا جنگ ابدی.

به همین دلیل بود که محمد بن سلمان خواهان توافق با اسرائیل بود، دست‌کم تا پیش از کشتار غزه، زیرا او می‌دانست که بهترین راه برای کنار زدن افراط‌گرایان وهابی در عربستان سعودی، نسلی تازه بود که مزایای رشد اقتصادی مبتنی بر تجارت را حس کند.

تصور کنید که چهره خاورمیانه و جهان چگونه می‌توانست باشد اگر اسرائیل با خویشتنداری عمل می‌کرد، و حماس و امثال آن چقدر برای جوانان عرب مسخره و پوچ به نظر می‌رسیدند، در منطقه‌ای که تنها تهدید آن، آخوندهای تهران و نیروهای نیابتی‌اش بودند؛ آن‌هایی که از بدبختی، فقر، انزوا، افراط‌گرایی و شست‌وشوی مغزی تغذیه می‌کردند و روزبه‌روز بیشتر مورد نفرت عرب‌های عادی قرار می‌گرفتند.

دیگر نه، دوستان. این جایزه، به تکه‌تکه‌ترین شکل ممکن نابود شده.

من قویاً از اقدامات اسرائیل علیه حزب‌الله و ایران حمایت کرده‌ام (همان‌طور که در خلوت، عربستان سعودی، امارات و بسیاری از کشورهای عربی نیز چنین کردند)؛ عملیات‌هایی با تلفات غیرنظامی اندک و اهداف استراتژیک روشن. اما آنچه در غزه و به‌طور فزاینده در کرانه باختری در حال وقوع است، بی‌معناست و به همین دلیل هیولاوار است.

منظورم این است: آیا شما حتی ذره‌ای تصوری از هدف نهایی دارید؟ آیا قرار است آن‌قدر بمباران ادامه یابد تا «افراط‌گرایی» ناپدید شود، حتی در حالی که آن در سراسر منطقه در حال رشد و تغییر شکل است؟

یا، همان‌طور که نتانیاهو ظاهراً آرزو دارد، حتی با وجود محکومیت این ایده از سوی فرماندهان نظامی خودش، قصد این است که دو میلیون انسان مستأصل را در یک زندان روباز محبوس کرده و یک «مهاجرت داوطلبانه» را پیش ببرد؟ شاید از راه ادامه بمباران یا محاصره‌ای دیگر؟

اشاره به همه این‌ها یهودستیزی نیست؛ بلکه بزرگ‌ترین خدمتی است که یک دوست واقعی اسرائیل می‌تواند برای آن انجام دهد.

زیرا آیا آشکار نیست که اسرائیل به دام افتاده است؟

جنایات فجیع ۷ اکتبر برای برانگیختن واکنش افراطی طراحی شده بود. حماس خود را زیر بیمارستان‌ها و مدارس پنهان کرد و از گروگان‌های اسرائیلی به عنوان طعمه‌های خون‌آلود استفاده کرد تا غیرنظامیان خودش در حملات تلافی‌جویانه بمیرند.

این تروریست‌ها نه‌تنها چون روان‌پریش‌اند، بلکه چون می‌دانند تصاویر ساختمان‌های ویران‌شده و کودکان خونین، تبلیغاتی فراهم می‌کند که هیچ مبلغی نمی‌تواند بخرد. تبلیغاتی که روح جهاد را احیا می‌کند — پس از یک دهه افول تدریجی اما انکارناپذیر آن.

و این، تنها اسرائیل را تحت تأثیر قرار نخواهد داد.

در مقدمه‌ی گزارشی اخیر، دیوید بلانکت نوشت که بریتانیا با «تهدیدی عظیم و مداوم» از سوی تروریست‌های اسلام‌گرا مواجه است و تأکید کرد که جنگ در غزه سطح نگران‌کننده‌ای از نفرت را به وجود آورده است.

در سراسر اروپا، درخواست‌ها برای انجام حملات به اهداف غربی افزایش یافته‌اند.

در آمریکا، کارشناسان تروریسم به روزنامه نیویورک پست گفتند که غزه احتمالاً عامل اصلی در رادیکال شدن افراطی‌ای بود که در ژانویه در نیواورلئان ۱۴ نفر را کشت.

درست است که عراق اغلب به‌عنوان یک فاجعه ژئوپلیتیک توصیف می‌شود، اما می‌ترسم غزه از آن نیز پیامدبارتر باشد. اسرائیل دارد کورکورانه به سمت چه چیزی حرکت می‌کند؟ پاکسازی قومی؟ استقرار خشونت‌بار در کل کرانه باختری؟ و همه این‌ها تحت مدیریت نخست‌وزیری که تمام انگیزه را دارد که این کشتار دردناک را ادامه دهد تا محاکمه‌اش به اتهام فساد را به تعویق اندازد (و از یک محکومیت احتمالی ۱۵ ساله بگریزد) و خود را محکم‌تر به فاشیست‌های حاضر در کابینه‌اش زنجیر کند.

گمان می‌کنم چیزی که آیندگان را شگفت‌زده خواهد کرد، این است؛ چگونه کل جهان، تا حد زیادی ناخواسته، توسط این «کالیبان» به سمت آینده‌ای هر چه تاریک‌تر کشیده شد. (Caliban شخصیتی است از نمایشنامه «توفان» (The Tempest) اثر ویلیام شکسپیر. کالیبان اغلب به‌عنوان نماد «انسان وحشی، بی‌تمدن و شهوت‌زده» در ادبیات تعبیر می‌شود)

به همین دلیل است که به همه مردم اسرائیل و دولت‌های غربی می‌گویم: نتانیاهو باید متوقف شود.