به گزارش آیندگان؛ روئل مارک گرکت، افسر پیشین مسئول پروندههای ایران در سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سازمان سیا) و پژوهشگر کنونی اندیشکده «بنیاد دفاع از دموکراسیها» در مقاله مشترکی با «ری تاکیه»، عضو ارشد مطالعات خاورمیانه در اندیشکده «شورای روابط خارجی» که در وال استریت ژورنال منتشر شده استدلال میکنند که هرچند آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی از صحنه سیاست کنار نرفته است، اما از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ به بعد قدرت او بهطور قابلتوجهی کاهش یافته است.
نویسندگان معتقدند «جنگ ۱۲ روزه» در خرداد ۱۴۰۴ جایگاه رهبر جمهوری اسلامی ایران را که دههها در خاورمیانه نقش مسلط داشت، تضعیف کرد و موجب شد نیروهای نزدیک به او ابتکار عمل را در دست بگیرند.
به عقیده نویسندگان این مقاله، اگر رهبر جمهوری اسلامی قبل از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ درگذشته بود، نامش بهعنوان یک انقلابی موفق ثبت میشد، اما حمله ۷ اکتبر حماس باعث غافلگیری او شد.
نویسندگان به اختلافات درونی جمهوری اسلامی و بیتوجهی علنی مقامات به نظرات خامنهای اشاره کردهاند و مینویسند: «در شرایطی که آقای خامنهای درباره مسائل کلیدی اظهار نظر میکند، چهرههایی که پیشتر تحت نفوذ او بودند آشکارا مواضع متفاوتی مطرح میکنند. نمونه آن سخنرانی سوم نوامبر رهبر جمهوری اسلامی علیه آمریکا و اسرائیل است که تنها چند روز بعد با اظهارات متفاوت عباس عراقچی، وزیر امور خارجه، و همچنین روایت علی لاریجانی درباره رابطه ایران و غرب که گفته بود «ایران دشمنی ذاتی با غرب ندارد» مقابله شد.»
وال استریت ژورنال معتقد است که «امروز هرگاه خامنهای درباره مسائل حساس اظهارنظر میکند، مقامهایی که روزی توسط او تحقیر شده بودند، آشکارا حرفش را نقض میکنند. بسیاری از مقامات تهران، که آشکارا از حمله دوباره آمریکا یا اسرائیل میترسند، اکنون پیشنهاد میانجیگری دیپلماتیک میدهند. خامنهای و دیپلماتهایش سالها بازی پیچیدهای برای فریب غرب کردهاند. رهبر بهظاهر بیاعتماد بود، به فرستادگانش هشدار میداد، اما در لفافه از تلاشهای آنان دفاع میکرد. دیپلماتها سپس با پرچم «بدبینی رهبر» راهی مذاکرات میشدند تا امتیاز بگیرند. این تاکتیک معمولاً جواب میداد، بهویژه نزد اروپاییها و تیم باراک اوباما. اما امروز، این نافرمانیها نه ساختگی است و نه تمرینشده.»
نویسندگان معتقدند که «اکنون کینههای دیرین رهبر هم دیگر موتور محرک نظام نیست. با وجود رهبر تضعیفشده، نظام همچنان تصمیم میگیرد و برنامه اجرا میکند. نوعی تقسیم کار در حال شکلگیری است. رهبری جمعی معمولاً کارآیی ندارد، زیرا به زمان طولانی برای اجماعسازی نیاز دارد؛ اما فعلاً نظام حفظ شده است.»
در این مقاله آمده است: «به شکلی پارادوکسیکال، کنار زده شدن خامنهای محصول موفقیت خودش است. نیروهای اسلامگرا بیش از حد در انقلابی که او بنا کرد سرمایهگذاری کردهاند تا میراث خود را رها کنند. مأموریت خامنهای حتی با افول او ادامه خواهد یافت.»
نویسندگان در نهایت نتیجه میگیرند که «خامنهای شاید در خاورمیانه شکست خورده باشد، اما در داخل موفق شده: او خود را تکثیر کرد. و همین موفقیت، او را نابود کرده است. پیروزیهای نظامی اسرائیل پس از ۷ اکتبر و حمله یکروزه دونالد ترامپ، رهبر را عملاً بیمصرف کرده است. این بار، نه زیردستان وفادارش، بلکه خود او باید تاوان پس بدهد.»