حسین رونقی از اعصاب غذا خبر داد: جانم را در زندان فدای ایران خواهم کرد

حسین رونقی، فعال سیاسی زندانی، در نامه‌ای از زندان قزلحصار خطاب به مردم ایران، شرایط کشور و وضعیت زندانیان سیاسی را تشریح کرد و گفت که حاضر است جان خود را برای آزادی و حق حاکمیت مردم ایران فدا کند. او از بعد از ظهر روز چهارشنبه ۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۴ اعتصاب غذا خواهد کرد.
تصویر حسین رونقی از اعصاب غذا خبر داد: جانم را در زندان فدای ایران خواهم کرد

به گزارش آیندگان، حسین رونقی از سوم تیر در زندان به‌سر می‌برد و دادسرای فرهنگ و رسانه تهران، ۲۱ مرداد کیفرخواست پرونده تازه‌اش را صادر و با صدور قرار جلب به دادرسی، اتهامات مطرح شده علیه او را «محرز» دانست.

او در این پرونده با اتهامات «فعالیت رسانه‌ای و تبلیغی به نفع اسرائیل»، «فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی» و «انتشار محتوای مبتذل در فضای مجازی به علت انتشار تصاویر بی‌حجاب بانوان از جمله بازیگران و چهره‌های عمومی پس از اعتراضات ۱۴۰۱»، مواجه شده است.

این زندانی سیاسی، ۳۰ تیرماه نیز در پرونده‌ای مربوط به جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۱۴۰۱، از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست ابوالقاسم صلواتی، به اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور» به پنج سال حبس و به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به یک سال حبس محکوم شده بود.

در نامه حسین رونقی که ‏از زندان قزلحصار خطاب به مردم ایران نوشته شده، آمده است:

‏گذشته از جان باید بگذشت از طوفان‌ها...

‏زمانی جان به لب می‌رسد و انسان سر به عصیان برمی‌دارد که قانون ابزار ظلم، عدالت تهی از معنا و سفره‌ها خالی از نان می‌شوند و وطن‌دوستی جرم انگاشته می‌شود و موجودیت و انسانیت مردم لگدمال می‌شود. در چنین شرایطی که حکومت ما را بنده و برده خود می‌بیند و می‌خواهد، آزادی دست‌یافتنی نیست.

‏در تجربه اسفناک و تلخ اخیر، پس از روزها جابجایی در بازداشتگاه و زندان‌های مختلف، به بند انسان‌کش ۳۵ واحد ۳ قزلحصار (معروف به رجایی‌شهر و بند انفرادی که زندانیان خطرناک و محکومان به اعدام قبل از اجرای حکم غیرانسانی در آن نگهداری می‌شوند) و سپس به گوردخمه‌های بند ۲۰ سالن ۳ واحد ۴ قزلحصار، که محل اسارت زندانیان سیاسی و عقیدتی است، منتقل شدم. آنچه در بند ۳۵ و زخمی که بر تن زندانیان سیاسی دیدم، حقیقتاً بیانگر روزگار مرگ انسانیت در دوران ماست. به چشم دیدن چنین ستم‌هایی، عزم مرا بر تصمیم خود راسخ‌تر کرد. (هنوز باورش سخت است که چند وقت بعد از قتل الهه حسین‌نژاد، چند سلول آن‌طرف‌تر با قاتلش بهمن فرزانه در یک بند نگهداری شوم؛ آن هم به جرم اظهار نظر و عقیده و دفاع از حق حاکمیت ملت ایران.)

‏این روزها که ایران در جنگ و مصیبت و خطر فرو رفته است و جامعه به دلیل چند دهه حکمرانی نادرست به سمت فروپاشی می‌رود، ایران نیازمند فداکاری ماست. آزادی و آبادی ایران، حفظ یکپارچگی کشور و ملتش، و حق حاکمیت مردم بر پایه قانون و عدالت، خواست همه ماست. اگر بهای آن حتی خون ما باشد، آماده‌ایم با افتخار و شرافتمندانه مقابل ملت ایران تعظیم کرده و جانمان را فدای ایران کنیم تا امید را در آب و خاک این سرزمین و در دل مردمان رنج‌دیده‌اش زنده نگه داریم و آینده را آنگونه که همگان می‌خواهیم بسازیم و به ارمغان بیاوریم.

‏بنابراین، تصمیم بنده این است: روی اصول و ارزش‌های انسانی و ملی که به آن‌ها باورمندم بایستم و آتشی به جان بیفکنم که شاید قفس‌ها و حصارهای موجود را بسوزاند و نوری به قلب مردم ایران بتاباند؛ شاید که از این درد و رنج ملی رها شویم. چنین تصمیمی گرفته‌ام چون معتقدم: نه زندگی آن‌قدر شیرین است که به هر ذلتی تن دهیم و نه مرگ آن‌قدر ترسناک که از آن بگریزیم. اما اکنون که ایران و مردمانش غرق در فقر، رنج و اندوه‌اند و در اعتراض به شرایط و وضعیت حاکم ـ و اینکه همچنان ایرانیان صرف بیان نظر و عقیده خود بازداشت و زندانی می‌شوند یا پای چوبه‌دار می‌روند ـ آگاهانه آنچنان که شاعر آزاده، فرخی یزدی، گفته است: «آن زمانی که سر بنهادم به پای آزادی، دست خود ز جان شستم از برای آزادی»، ذره‌ذره جان خود را در زندان و در مقابل دیدگان آنان که ما را به جرم دوست داشتن ایران و مردم عزیزش، غریبانه در سرزمین خودمان به بند و اسارت کشیده‌اند، فدای ایران و مردمانش خواهم کرد.

‏چو باور دارم: ایران هرگز نخواهد مرد. شاید تلنگری باشد... دست می‌کشم از خودم، اما دست‌بردار این خاک نیستم، حتی اگر حاصلخیز نباشد. (شعر از بهاره رضایی)

‏پاینده ایران
‏حسین رونقی
زندان قزلحصار