حملات آمریکا به ایران، «فاجعه‌بار شکست خورده‌اند»؛ جمهوری اسلامی با اعدام‌های پی‌درپی، انتقام می‌گیرد

سایمون تیزدال، تحلیل‌گر سیاست خارجی گاردین در یادداشتی معتقد است که پس از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل و حملات آمریکا، نه تاسیسات هسته‌ای جمهوری اسلامی نابود شده و نه حکومت ایران سقوط کرده است، اما «اعدام‌ها توسط رژیمی انتقام‌جو در تهران به‌شدت افزایش یافته‌اند. غرب باید راهبردی متفاوت را دنبال کند.»

تصویر حملات آمریکا به ایران، «فاجعه‌بار شکست خورده‌اند»؛ جمهوری اسلامی با اعدام‌های پی‌درپی، انتقام می‌گیرد

در یادداشت سایمون تیزدال که با تیتر اصلی «The US attacks on Iran have backfired horribly – but a path to peace is still possible» روز ۳ اوت ۲۰۲۵ در روزنامه گاردین منتشر شده، امده است؛

آویختن از چوبه دار، روش ترجیحی اعدام در ایران است، اگرچه سنگسار و به صلیب کشیدن نیز از گزینه‌های جایگزین برای این حکومت دینی انتقام‌جو به شمار می‌آیند. مرگ با چوبه دار لزوماً سریع نیست؛ خفگی و انسداد تنفسی ممکن است چندین دقیقه طول بکشد. سازمان ملل می‌گوید تاکنون در سال جاری بیش از ۶۰۰ نفر به‌طور قضایی اعدام شده‌اند.

ایران بالاترین نرخ اعدام به ازای هر نفر در جهان را دارد. از زمان حملات آمریکا و اسرائیل در ماه ژوئن، شمار فزاینده‌ای از قربانیان از میان مخالفان سیاسی بوده‌اند.

اکنون، پس از گذشت پنجاه روز، هیچ نتیجه مثبتی از حملات غیرقانونی هوایی و موشکی که توسط رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، و رهبر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، انجام شد، حاصل نشده است؛ با وجود لاف‌زنی‌های آن‌ها مبنی بر موفقیتی جهانی و تاریخی.

برخلاف ادعای ترامپ، تأسیسات هسته‌ای ایران نابود نشدند. تهران غنی‌سازی اورانیوم را متوقف نکرد. رژیم نیز سقوط نکرد، با وجود درخواست نتانیاهو برای خیزش عمومی. بلکه برعکس، رهبر عالی ایران، آیت‌الله علی خامنه‌ای، اکنون جسورتر شده است. او پس از این حملات، سرکوب جدیدی علیه مخالفان به راه انداخت؛ و در نتیجه، اعدام‌ها افزایش یافته‌اند.

سازمان عفو بین‌الملل با محکوم‌کردن اعدام‌های آخر هفته گذشته، که شامل دو زندانی سیاسی، بهروز احسانی و مهدی حسنی بود، سرنوشت آن‌ها را به حملات آمریکا و اسرائیل مرتبط دانست. این دو مرد که در سال ۲۰۲۲ بازداشت شدند، به اتهام شورش و «محاربه با خدا» متهم شدند. آن‌ها تحت شکنجه مجبور به امضای اعترافاتی شدند و سال گذشته در پی یک دادگاه پنج‌دقیقه‌ای محکوم شدند.

عفو بین‌الملل اعلام کرد که تصمیم به اعدام آن‌ها اکنون «برجسته‌کننده استفاده بی‌رحمانه مقامات از مجازات اعدام به‌عنوان ابزاری برای سرکوب سیاسی در زمان بحران ملی به‌منظور درهم‌شکستن مخالفت و ایجاد ترس» است.

از ژوئن تاکنون صدها نفر در جریان تلاش رژیم برای شناسایی جاسوسان و همکاران داخلی - واقعی یا خیالی- دستگیر شده‌اند. شکست‌های فاحش اطلاعاتی که مثلاً به اسرائیل امکان داد جلسه شورای عالی امنیت ملی را شناسایی و بمباران کند و رئیس‌جمهور ایران، مسعود پزشکیان، را مجروح سازد، رسماً نه به سوءمدیریت و بی‌کفایتی که به نفوذ ستون پنجم نسبت داده می‌شوند. مجلس ایران خواهان گسترش استفاده از مجازات اعدام شده و تا ۶۰ زندانی سیاسی در صف اعدام قرار دارند.

این واکنش به‌شدت خشن توسط روحانیون تندرو وابسته به خامنه‌ای، و در درون قوه قضاییه و سپاه پاسداران، در حالی رخ می‌دهد که طبق گزارش‌ها، حملات یادشده موجب اوج‌گیری احساسات میهن‌پرستانه در کشور شده‌اند؛ حملاتی که به گفته برخی منابع، دست‌کم ۹۳۵ کشته (اکثراً غیرنظامی) و بیش از ۵ هزار زخمی بر جای گذاشته‌اند.

با تشدید سرکوب، رژیم فرصتی طلایی را برای بهره‌برداری از خشم عمومی، به‌ویژه علیه بریتانیا و دولت‌های اروپایی که عملاً چشم خود را بستند، از دست داد.

اقدامات آمریکا و اسرائیل پیامدهای منفی دیگری نیز به‌همراه داشت. این حملات منشور سازمان ملل و قوانین بین‌المللی را نقض کردند، همان‌طور که کشورهای گروه بریکس از جهان جنوب یادآور شدند. ایران در واکنش، همکاری با بازرسان هسته‌ای سازمان ملل را متوقف کرد. این حملات شکاف میان آمریکا و اروپا را عمیق‌تر ساخت. و از قضا، احتمال ساخت بمب توسط ایران برای دفاع از خود را افزایش داد.

ایران اصرار دارد که نه بمب هسته‌ای دارد و نه به‌دنبال ساخت آن است. با وجود قدرت اطلاعاتی مورد ادعای اسرائیل، نه نتانیاهو و نه هیچ‌کس دیگر تاکنون نتوانسته‌اند خلاف این را ثابت کنند.

تصمیم برای حمله، بر اساس حدس و گمان، و ناشی از ترس و نفرت گرفته شد. این اقدام صدمات فیزیکی شدیدی وارد کرد، اما طرز فکرها را تغییر نداد. ایران به‌شدت بر ادامه غنی‌سازی اورانیوم برای اهداف غیرنظامی پافشاری می‌کند. بمباران بی‌نتیجه بود. تهدید خشمگینانه ترامپ به حمله دوباره، تنها نشانه‌ای از شکست است.

این اقدام بی‌پروای تجاوزکارانه، موجب دلگرمی کشورهای یاغی همچون روسیه شده تا تصور کنند آن‌ها نیز می‌توانند بدون عواقب، به سایر کشورها حمله کنند. این حملات همچنین باور ریشه‌دار در محافل حاکم ایرانی و نه فقط در میان جناح‌های تندرو، را تقویت کرد که غرب غیرقابل اعتماد است و اتحاد نزدیک‌تری با چین ضروری است.

این روند، جایگاه جناح‌های تندرو را تقویت کرده است؛ جناح‌هایی که علاقه‌مند به جنگ‌های نیابتی منطقه‌ای هستند و اخیراً عملیات‌های مخفی علیه بریتانیا را نیز انجام داده‌اند، اقداماتی که وضعیت منفور ایران را در جهان تثبیت کرده است.

از منظر تاریخی، ایران یک تراژدی قابل اجتناب بود و هست؛ یکی از بدترین خودزنی‌های ژئو‌استراتژیک غرب. حمایت بی‌فکرانه از شاه به شعله‌ور شدن انقلاب ۱۹۷۹ کمک کرد. به قدرت رسیدن روحانیون محافظه‌کار که اصلاً اجتناب‌ناپذیر نبود، به‌همراه دشمنی دیرپا و غیرمنطقی آمریکا که از خاطره تحقیرآمیز اشغال سفارت تهران تغذیه می‌کرد،‌ این شکاف را برای همیشه عمیق کرد.

البته اروپا تلاش کرد راهی میانه در پیش گیرد، اما ناکام ماند. در سال ۲۰۱۸، ترامپ از توافق هسته‌ای با تهران که توسط آمریکا، سازمان ملل و اتحادیه اروپا تأیید شده بود، خارج شد و تحریم‌ها را دوباره اعمال کرد. این آخرین اشتباه از میان مجموعه‌ای از سیاست‌های فاجعه‌بار، مستقیماً به بن‌بست امروز منجر شد. البته اگر رهبران خردمندتری در این کشورها رأس امور بودند، این مسیر می‌توانست کاملاً متفاوت باشد.

همه طرف‌های درگیر در این منازعه باید آثار فیلسوف عصر روشنگری فرانسه، شارل دو سکوندا، بارون دو مونتسکیو، دشمنی سرسخت برای هرگونه استبداد را مطالعه کنند. او در کتاب پرفروش خود در سال ۱۷۲۱ با عنوان نامه‌های ایرانی، که بیش از ۳۰۰ سال پیش منتشر شد، هشدار پیش‌بینی‌گرایانه‌ای درباره سلاح‌های کشتار جمعی که در آن زمان هنوز خیالی بودند، صادر می‌کند.

شخصیت خیالی او، مسافر ایرانی به‌نام اوزبک، در نامه‌ای به دوستی می‌نویسد: «می‌گویی که از کشف روشی برای نابودی می‌ترسی؛ روشی که بی‌رحم‌تر از آن‌هایی باشد که اکنون به کار می‌روند. اگر چنین اختراع شومی کشف شود، به‌زودی توسط قوانین بین‌المللی ممنوع خواهد شد؛ با توافق یکپارچه همه کشورها، آن کشف دفن خواهد شد.»

از این منظر که سلاح‌های هسته‌ای ممنوع شده‌اند، پیش‌بینی خوشبینانه اوزبک درست بود. اما نه «همه کشورها» به آن پایبندند. اگر آمریکا و اسرائیل واقعاً در پی جلوگیری از دستیابی ایران به بمب هستند، باید خود پیش‌قدم شده و زرادخانه‌های هسته‌ای‌شان را کاهش داده و در نهایت حذف کنند.

آن‌ها باید تهدید به حملات جدید را متوقف کنند. و باید از مذاکرات برای یک پیمان منطقه‌ای خلع سلاح هسته‌ای، چنانکه محمدجواد ظریف، وزیر خارجه پیشین ایران، پیشنهاد داده بود، حمایت کنند.

شاید فقط در این صورت، تهران از انزوا خارج شود. شاید فقط در این صورت، رهبران پارانوئید آن، اعدام بی‌گناهان را متوقف کنند.