دو روز پیش، دادگاه رسیدگی به پرونده قتل الهه حسیننژاد به ریاست قاضی غلامرضا جواهری و با حضور مستشاران دادگاه، نماینده دادستان، متهم، اولیای دم و وکلای دو طرف برگزار شد.
در این دادگاه، پدر و مادر الهه حسیننژاد، از محضر دادگاه تقاضای اشد مجازات برای متهم را خواستار شدند.
بهمن فرزانه، متهم قتل الهه حسین نژاد در بخشی از اظهاراتش گفت: «حرفی ندارم؛ دفاعی ندارم. نباید میشد؛ اما شد. مرا جادو کرده بودند.»
متهم در حالیکه گریه میکرد، گفت: من حرفی ندارم. من مرتب میرفتم خرم آباد و می آمدم مادر زنم دخالت می کرد و به خانواده هم می گفتم ول کنید من را ولی من زنم را دوست داشتم. خواهرزنم که طلاق گرفته بود به من گفت تو را جادو کردیم تا بلایی سرت بیاوریم. پسرخاله زنم هم گفت تو را جادو کردند، برو پاکش کن. من هم آمدم تهران و چند روز پیش پسرخالهام در نواب ماندم. روز حادثه پسرعمویم من را دعوت کرد. من هم گفتم اسنپ کار میکنم بعد میآیم. آن روز مسافر داشتم در خیابان انقلاب بنزین زدم و بعد به سمت ترمینال آزادی رفتم و مسافر را پیاده کردم. میخواستم از آزادی بروم اسلامشهر. ایستادم سمت زیرگذر که افسر پلیس گفت برو آنطرف. اگر به من نگفته بود برو شاید مسافر دیگری به من میخورد. وقتی جابهجا شدم الهه آمد بیست دقیقه آنجا بودم. او سوار شد. منتظر مسافر دیگری بودم که الهه گفت بیا برویم من حساب میکنم.
متهم ادامه داد: الهه صندلی عقب بود. آمد جلو نشست و من راه افتادم. در آزادگان جنوب بودیم. او داشت ویس گوش میداد که پرسیدم کیست و سر این موضوع درگیری شد.
در این هنگام قاضی گفت: درباره قتل توضیح بده.
متهم جواب داد: من روی ویس حساس هستم. حتی زنم ویس میگذاشت، ناراحت میشدم. الهه گفت چرا عصبانی هستی. گفتم از دست زنم عصبانی هستم بعد. درگیر شدیم.
قاضی: قتل عمدی را قبول داری؟
متهم: نه
قاضی: تخریب اموال را چطور؟
متهم: من فکر کردم گوشی فرد دیگری است. آخرین روز فهمیدم گوشی الهه است و آن را پرت کردم. من گوشی نمیخواستم. به اندازه کافی پول داشتم. نیاز به دزدیدن گوشی نداشتم. من گوشی، ماشین و مال دارم. پروندههای که دارم مربوط به زنم بود. زنم را دوست داشتم. ما بچهدار نمیشدیم ولی من میخواستم زنم باشد. ما زمان حادثه زیر پل قایمیه بیست دقیقه ایستادیم. حتی یک ماشین نگفت چی شده! نگفت چرا دعوا میکنید. وقتی الهه را زدم از ترسم نمیدانستم چه کنم. میخواستم او را ببرم بیمارستان ولی قاطی کردم. زنم آمد جلوی چشمم و دیگر نفهمیدم چه کنم. من دوماه است شب و روز ندارم. آن روز در نهایت حرکت کردم و رفتم سمت پمپ بنزین و بعد رفتم سمت بیابان.
قاضی: صدمات را چطور زدی؟
متهم: من یکی دو تا بیشتر نزدم. بگذار مردم بفهمند قبل از این ماجرا رفتم آبیک قزوین اما لاستیک ماشین پنچر شد. دیدم نمیتوانم بروم شهرستان. دوباره تهران برگشتم. حتما حکمتی بوده.
رد پای یک خبرنگار در ادعای جنجالی بهمن فرزانه
بهمن فرزانه، در ویدیوهای بازجویی خود مدعی شده بود: «الهه بیحیا بود، گناهش افتاد گردن من! سرنوشتش این بود.» جملهای که خشم افکار عمومی را همزمان با خانواده مقتول برانگیخت.
امیرحافظ سلیمانی، وکیل خانواده حسیننژاد اما در اینباره گفت: «بهمن با ادعای موضوعاتی مثل حجاب و بیحیایی سعی داشته مسیر پرونده را منحرف کند. » او تأکید کرده: «قتل کاملاً عامدانه بوده و متهم با آگاهی کامل مرتکب این جنایت شده است.»
به گفته او متهم «به قتل ادعا کرده که موضوع حجاب و بیحیایی را یک خبرنگار برایش روی کاغذ نوشته است. متهم با این اظهارات قصد داشته به گونهای خود را از اقدام مجرمانه تبرئه کند.»