در پی جنگ اسرائیل و ایران و حمله هوایی آمریکا به تاسیسات هستهای ایران، دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، آتشبسی میان ایران و اسرائیل اعلام کرد که بلافاصله با نقض متقابل روبهرو شد.
آیزاک چوتینر در گفتگویی با نیکول گراژوسکی، پژوهشگر برنامه سیاست هستهای در بنیاد کارنگی برای صلح بینالملل که روز ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵ در سایت نشریه نیویورکر و همزمان با اعلام آتشبس میان اسرائیل و ایران از سوی دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا منتشر شده به بررسی جنگ اسرائیل و ایران و حمله آمریکا به تاسیسات هستهای ایران، پرداخته است.
در این گفتگو، نیکول گراژوسکی حملات اسرائیل و آمریکا به ایران را تنها عامل تشدید بیثباتی دانسته و تأکید میکند که رژیم ایران احتمالاً برنامه هستهایاش را پنهانی ادامه خواهد داد.
او هشدار میدهد آتشبس پایدار نخواهد بود و ایران با محدود کردن همکاری با آژانس، بهسمت شفافیتگریزی رفته است. وی ساختار رژیم را سرکوبگر و متشکل از جناحهای فاسد توصیف کرده و تغییر رژیم را بدون طرح مشخص، عاملی برای افزایش سرکوب میداند. روسیه نیز نقش محدودی در حمایت از ایران ایفا کرده و بیشتر نگران حفظ ثبات است.
مشروح گفتگوی آیزاک چوتینر با نیکول گراژوسکی در نیویورکر که با عنوان What Have the U.S. and Israel Accomplished in Iran در روز ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵ منتشر شده را در ادامه بخوانید؛
در دوشنبه شب، چهل و هشت ساعت پس از آنکه رئیسجمهور دونالد ترامپ مجموعهای از حملات به سایتهای هستهای ایران را دستور داد، او اعلام کرد که میان ایران و اسرائیل آتشبس برقرار شده است. پیش از آن، ایران موشکهایی را به پایگاه هوایی آمریکا در قطر شلیک کرده بود، حملهای که با هشدار قبلی همراه بود و تلفاتی بهجا نگذاشت.
دولت ترامپ ابتدا تمایلی به دخالت رسمی در کارزار اسرائیل برای نابودی برنامه هستهای ایران نشان نداد، اما پس از حملات روز شنبه، ترامپ در سخنان علنی خود به امکان تغییر رژیم اشاره کرده بود.
حتی پس از اعلام آتشبس توسط ترامپ در روز دوشنبه، ایران و اسرائیل همچنان به تبادل حملات موشکی ادامه دادند و هر طرف دیگری را به نقض شرایط آتشبس متهم کرد.
ترامپ صبح سهشنبه به خبرنگاران در کاخ سفید گفت: «ما اساساً با دو کشوری طرف هستیم که آنقدر طولانی و سخت با هم جنگیدهاند که دیگر نمیدانند دارند چه غلطی میکنند.»
نیکول گراژوسکی، پژوهشگر برنامه سیاست هستهای در بنیاد کارنگی برای صلح بینالملل و نویسنده کتاب «روسیه و ایران» است. (روز دوشنبه، وزیر خارجه ایران عباس عراقچی در مسکو با قدرتمندترین متحد کشورش، ولادیمیر پوتین، که حمله آمریکا را محکوم کرده بود، دیدار کرد.) من پیش از اعلام آتشبس با گراژوسکی گفتوگو کردم و پس از اعلام آتشبس توسط ترامپ نیز گفتوگویی پیگیرانه با او داشتم. گفتوگوی ما که برای وضوح و اختصار ویرایش شده، در ادامه آمده است.
در این گفتوگو درباره اینکه چرا ممکن است آتشبس دوام نیاورد، روابط روسیه با ایران و اسرائیل چه پیامی برای منطقه دارد، و چگونه جنگی که قرار بود برنامه هستهای ایران را پایان دهد، شاید به جای آن بیثباتی بلندمدت به بار آورد، صحبت کردیم.
نگرانی اصلی شما درباره دوام آتشبس در کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت چیست؟
در کوتاهمدت، نگرانی اصلی من تشدید تصادفی تنشهاست. چه این از سوی گروههای نیابتی ایران در عراق باشد که حملهای به اسرائیل انجام دهند و اسرائیل پاسخ دهد، یا واکنشی به اظهارات ایران یا اسرائیل باشد. در میانمدت تا بلندمدت، نگرانی من به رابطه خصمانه ایران و اسرائیل مربوط میشود که احتمالاً ادامه خواهد یافت. این آتشبس سالها جنگ سایه میان ایران و اسرائیل را از بین نخواهد برد. و مسئله هستهای همچنان در هوا معلق است.
چگونه؟
روز دوشنبه، کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ایران طرحی را تصویب کرد که بر اساس آن، همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی به حالت تعلیق درمیآید. این امر تلاشها برای شناسایی یا دستکم حسابرسی از ذخایر اورانیوم غنیشده ایران و دسترسی به سایتهای هستهای را محدود میکند. بنابراین، ممکن است در داخل ایران، نیرویی در حال شکلگیری باشد که در جهت مقابله با نظارت بینالمللی بر برنامه هستهای حرکت کند.
نتانیاهو اخیراً بسیار تهاجمی عمل کرده—آیا احتمال دارد که مثل مورد غزه، با آتشبس کوتاهمدت به ترامپ یک پیروزی بدهد و سپس دوباره بخواهد جنگ را از سر بگیرد؟
کاملاً قابل پیشبینی است که اسرائیل دوباره از فرصت استفاده کند تا برخی از تأسیسات یا رهبران را حذف کند. فکر میکنم بسیاری از تحولاتی که منجر به تشدید تنش میشود، بستگی به این دارد که چه چیزی از برنامه هستهای ایران باقی مانده و آنها چقدر به بازسازی آن نزدیک شدهاند. برخی از تأسیسات مربوط به فلز اورانیوم نابود شدهاند، که این در واقع جلوی بخشی از کارهای مربوط به تسلیحاتیسازی را گرفته است. اما ما نمیدانیم که اورانیوم غنیشدهای که ایران در اختیار داشته، اکنون کجاست. همچنین ایران تعداد زیادی قطعات سانتریفیوژ دارد که از سال ۲۰۲۱ تاکنون تحت بازرسی آژانس بینالمللی انرژی اتمی نبودهاند. بنابراین در بلندمدت، ممکن است ایران برنامهای پنهانی را توسعه دهد. علاوه بر این، چون اسرائیل در گذشته دانشمندان هستهای ایران را ترور کرده، ایران جامعهای بسیار قوی از دانشمندان هستهای، مهندسان و فیزیکدانان هستهای ایجاد کرده، بنابراین تداوم دانش حفظ میشود. پس نمیتوان گفت دانش از بین رفته است. بهعلاوه، یکی از پیامدهای نفوذ اطلاعاتی گستردهای که واکنش نظامی ایران را بسیار محدود کرد و به نابودی بخشی از رهبری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انجامید، این است که ایران بهسمت جامعهای با نظارت شدیدتر و برنامهای بسیار محرمانهتر خواهد رفت.
در حال حاضر چه متغیرهای داخلی و خارجی را برای ایران میبینید؟
رهبری ایران به دنبال آن است که برای مخاطبان داخلی، جلوهای از ثبات و قدرت را نشان دهد. اما این پیام در عین حال خطاب به ایالات متحده هم هست، تا به آنها نشان دهد که ایران ضعیف نیست و با وجود ضربات سنگینی که به تأسیسات نظامیاش وارد شده، همچنان در زمینه قدرت متعارف حق واکنش را برای خود محفوظ میداند. با این حال، به نظر میرسد که پیش از حمله به پایگاه نظامی قطر، ایران نوعی هشدار یا علامت به آمریکا یا قطر داده بود. ایران احتمالاً نمیخواهد وارد یک جنگ فرسایشی با ایالات متحده شود، حتی اگر خود را برای آن آماده کرده باشد.
یعنی این پیام برای نشان دادن این است که ایران جنگ طولانی نمیخواهد؟
بله، و بهوضوح اکنون نگرانی درباره تغییر رژیم و ثبات داخلی وجود دارد. و بهنظرم این موضوعی است که استراتژیستهای ایرانی نیز دربارهاش فکر میکنند، چرا که ادامه این جنگ، آسیبپذیری آنها را در کنترل داخلیشان افزایش میدهد. اسرائیل روز دوشنبه برخی از نهادهای سرکوب داخلی ایران، مانند نیروی موسوم به بسیج، و بخشهای دیگر از خدمات امنیتی داخلی ایران را هدف قرار داد.
میتوانید کمی درباره ساختار و نحوه عملکرد رژیم توضیح دهید؟
این رژیم بر پایه سرکوب و تا حدی ترس عمل میکند. این اساساً نحوه شکلگیری آن در بستر انقلابی و پس از جنگ ایران و عراق بوده است. اما بهشدت بوروکراتیک و نهادینه شده است. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یکی از ارکان آن است. و بخشی از آن نیز بسیج است، که ابزار سرکوب داخلی بهشمار میآید. آنها همچنین مجموعهای از شرکتهای اقتصادی عظیم دارند که بهطور بنیادی بر پایه فساد بنا شدهاند. و این ساختار دچار جناحبندی است. جناحهایی با نفوذ روحانیت در برخی نقاط خاص کشور، مثلاً در قم، که مرکز قدرت روحانیت است، وجود دارند. این موضوع در بحثهایی مانند شورای نگهبان، که مسئول نظارت بر انتخابات و تأیید قوانین است، یا حتی در بحث جانشینی رهبر دیده میشود. اما در عین حال، جناحهای تندرویی نیز وجود دارند که در ایدئولوژی تقابل با آمریکا و اسرائیل ریشه دارند. این شامل تأکید جدی بر حفظ وضعیت آستانه هستهای و قدرتنمایی در سراسر منطقه نیز هست.
بنابراین ایران هم kleptocracy (دولت دزدسالار) است و هم رژیمی ایدئولوژیک. و البته همه اینها از حس شدید آسیبپذیری ناشی میشود، چه از سوی داخل و چه از سوی بیرون، که موجودیت رژیم را تهدید میکند. و البته، رهبر عالیرتبه وجود دارد که داور نهایی است، اما اطراف او حلقهای از نخبگان قرار دارد.
شما بارها درباره پیامدهای تغییر رژیم در ایران هشدار دادهاید. بر اساس ساختاری که از رژیم توضیح دادید، چه چیزی بهطور خاص موجب نگرانی شماست؟
یکی از مشکلات بحث تغییر رژیم در ایالات متحده این است که این موضوع بهعنوان هدفی در خود تلقی میشود، بدون اینکه برای آنچه بعد از آن اتفاق میافتد، برنامهای وجود داشته باشد. تجربه عراق مثال خوبی از این موضوع است. اما درباره ایران، مسئله نگرانکننده آن است که در درون رژیم جناحهایی بسیار قدرتمند و مسلح وجود دارند که میتوانند علیه هم کودتا کنند. مردم ایران در اکثریت، از این رژیم حمایت نمیکنند و بسیاری از مردم با یک حکومت دینی انقلابی موافق نیستند. اما کسانی که مسئول این دستگاه سرکوب عظیم هستند، همچنان قدرت را در دست دارند. بنابراین یکی از نگرانیهای من این است که اگر ایالات متحده سیاست تغییر رژیم را دنبال کند، آنچه در داخل ایران رخ میدهد در واقع سرکوب شدیدتر و ناامنی بیشتر خواهد بود، به شکلی که بیش از همه مردم عادی آسیب خواهند دید. تغییر رژیم نهایتاً باید به دست خود مردم ایران باشد. امیدواریم که این رژیم روزی سقوط کند و یک دولت دموکراتیک روی کار بیاید. اما میدانید، روابط بینالملل همیشه به آن شکلی که میخواهیم پیش نمیرود.
چگونه تضعیف یا حذف متحدان ایران—چه حزبالله پس از کمپین اسرائیل علیه آن، چه سوریه پس از سقوط اسد—محاسبات ایران را تغییر داده است؟
تحولات منطقهای و از بین رفتن دکترین «دفاع پیشرونده» ایران—اصطلاحی که خودشان بهکار میبرند—که به آنها عمق استراتژیک میداد، احتمالاً تأثیر زیادی بر پاسخهایشان دارد. برای مثال، به همین دلیل است که ایران تا کنون بیشتر به نیروی موشکی خود تکیه کرده تا بهعنوان بازدارنده یا دستکم توانایی تلافی علیه اسرائیل عمل کند. اما این در عین حال نشان میدهد که اگر به مناظرات داخلی ایران نگاه کنید، این استراتژی دفاعی که طی سالها دنبال کردهاند، شکست خورده است. آنها پول زیادی را صرف این گروهها کردند که در برخی موارد تقریباً یکشبه فروپاشیدند. و بعد هم که بشار اسد در سوریه. در میان بهاصطلاح اصلاحطلبان، انتقادهایی درباره تمام این هزینهها وجود داشت، بهویژه در زمان جنگ سوریه. نمایندگان مجلس سؤال میکردند که چرا ایران اینقدر برای جنگهای خارج از کشور هزینه میکند، وقتی که مشکلات داخلی شدید وجود دارد. اما فکر میکنم واکنش ایران نشاندهنده شکست آن استراتژی است. اگر حزبالله قویتر بود و اسد هم در قدرت مانده بود، احتمالاً میتوانستند پاسخ بسیار ویرانگرتر یا آسیبزاتری بدهند.
پس از توافق هستهای و قبل از خروج ترامپ از آن، رژیم ایران چگونه رفتار خود را تنظیم کرد؟
مسئله هستهای در واقع درباره مواد شکافتپذیر ایران، فعالیتهای مربوط به سانتریفیوژهای پیشرفته و توانایی ایران برای «شکستن سد» و دستیابی به سلاح هستهای بود. بنابراین نمیتوان گفت که آن توافق اساساً رفتار رژیم را تغییر داد. در آن زمان ایران در سوریه بسیار فعال بود. دقیقاً پس از توافق هستهای، حمایت خود از رژیم اسد را افزایش دادند، و همچنین از بازیگران غیردولتی در سراسر منطقه حمایت کردند، از جمله با ترورهای هدفمند. پس نمیتوان گفت که توافق هستهای باعث تحول در رژیم شد یا حتی تغییر زیادی ایجاد کرد. شاید این فعالیتها را به زیرزمین برد. فکر میکنم رهبری ایران تا حدی تلاش کرد خود را در عرصه بینالملل معقول جلوه دهد. اما این توافق محاسبات امنیتی آنها را تغییر نداد و دینامیک داخلی را هم تغییر نداد، چرا که سطح سرکوب همان بود، حمایت از این گروهها همان بود. و گفتمان «ایران دشمن ابدی اسرائیل و آمریکا» نیز حذف نشد. این توافق واقعاً فقط درباره برنامه هستهای بود. شاید ما دچار این توهم شدیم که این توافق، محاسبات رژیم را تغییر خواهد داد. اما در واقعیت، فکر میکنم این توافق مفید بود، چون حداقل شفافیت بیشتری درباره آنچه ایران انجام میداد داشتیم. و حالا همه چیز دوباره در پرده ابهام قرار دارد.
میخواهم به موضوع ایران و روسیه بپردازم، اما قبل از آن، رابطه آنها طی چند دهه گذشته را چگونه توصیف میکنید؟
این رابطه هیچگاه واقعاً آسان نبوده است. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، روسها برای تضمین قراردادهای تسلیحاتی و همکاری در انرژی هستهای غیرنظامی وارد ایران شدند. اما آنها با فشار زیادی از سوی ایالات متحده مواجه بودند که باعث شد برخی از این قراردادها لغو شوند. در آن زمان، روسها واقعاً ترجیح میدادند با آمریکا همکاری کنند تا با ایران. این موضوع در زمان اوج مسئله هستهای ایران، پیش از توافق سال ۲۰۱۵ که دولت اوباما امضا کرد، نیز تکرار شد، زمانی که چندین دور تحریم علیه ایران وضع شد. روسیه از این تحریمها حمایت کرد. سال ۲۰۱۰ احتمالاً نقطه اوج ضعف روابط ایران و روسیه بود، زمانی که روسیه به تحریمهایی رأی داد که شاید سختترین و آسیبزنندهترین تحریمها از لحاظ اقتصادی و نیز تحریم تسلیحات متعارف بودند. این موضوع حتی باعث شد محمود احمدینژاد، رئیسجمهور وقت ایران، روسیه را «دشمن ملت ایران» بخواند و آنها را متهم کند که در برابر «شیطان» تسلیم شدهاند. بنابراین در آن زمان، رابطهشان چندان نزدیک یا صمیمی نبود، هرچند همچنان همکاریهایی وجود داشت.
اما این جنگ داخلی سوریه بود که این رابطه را دگرگون کرد. هر دو کشور روابطی با رژیم اسد داشتند، اما همچنین آنها خطر چیزی شبیه تغییر رژیم به سبک غربی، مانند لیبی را احساس میکردند. و این موضوع باعث شد هر دو کشور برای حفظ اسد تلاش کنند. در نهایت این همکاری به مداخله نظامی روسیه در سال ۲۰۱۵ انجامید. و این مداخله رابطه ایران و روسیه را تغییر داد، چون برای نخستین بار، آنها در یک کارزار نظامی مشترک فعالیت میکردند. باید ساختارها، نهادها و کانالهای مختلفی برای همکاری ایجاد میکردند. البته در سوریه تنشهایی هم بینشان وجود داشت. روسیه و ایران منافع متفاوتی داشتند. گاهی بر سر قراردادها با یکدیگر رقابت میکردند. اما آنچه در سوریه رخ داد، باعث شد این رابطه از نظر نهادی تعمیق یابد. و این موضوع فراتر از سوریه رفت. در زمینه خدمات اطلاعاتی، وزارتخانههای کشور، و حتی مسائلی مانند دور زدن تحریمها، همکاری بیشتری میان دو کشور شکل گرفت.
ایران چه نقشی در جنگ اوکراین ایفا کرده است؟
وقتی که روسیه در جنگ اوکراین دچار ضعف شد، به سراغ ایران رفت تا پهپاد تهیه کند. و ایران در ابتدا پهپادهایی را در اختیار روسیه قرار داد. در نهایت، روسیه به تولید داخلی این پهپادها روی آورد. بسیاری از افرادی که در کارزار سوریه حضور داشتند، در پشت این قراردادها با روسها نیز بودند. بنابراین این رابطه به چیزی بسیار عمیقتر تبدیل شد، بهگونهای که روسیه حالا وابسته به ایران شده بود. البته این وضعیت تا حدی تغییر کرده، چون روسیه حالا خودش قادر به تولید این تجهیزات است. اما ایران واقعاً نقش حیاتی داشت، با تأسیس کارخانهها و تأمین مهمات برای روسیه تا هر شب مردم اوکراین را به وحشت بیندازند.
واکنش روسها به حمله اسرائیل به ایران و حملات ترامپ چگونه بوده است؟
روسیه با بیانیههایی شدیداللحن از ایران حمایت کرده و این حملات را «غیرقانونی» خوانده است. آنها تلاش کردهاند میانجیگری کنند و از این بحران برای کاهش تنشها استفاده کنند، هرچند در حال حاضر روسیه مشروعیت چندانی بهعنوان میانجی ندارد، چون روابط روسیه و اسرائیل بهشدت تیره شده است. در عین حال، جمعیت زیادی از روستبارها در اسرائیل زندگی میکنند. بنابراین این حمایت روسیه، حمایت بیقید و شرط از ایران نبوده است. و روسیه به نظر نمیرسد که قصد کمک نظامی رسمی به ایران داشته باشد. اما سعی دارد کمی بیشتر به ایران نزدیک شود.
فکر میکنید یکی از دلایل عدم دخالت بیشتر، گرفتاری شدید روسیه در اوکراین باشد؟
بله، سؤال اصلی این است که روسیه چه کاری میتواند بکند؟ تحلیلهای زیادی منتشر شد که میگفتند روسیه ایران را «رها کرده»، اما در واقع باید این سؤال را پرسید که روسیه اساساً چه کاری میتوانسته انجام دهد؟ صنعت دفاعی روسیه در حال حاضر تحت فشار شدید است. مشخص نیست که آیا ایرانیها اصلاً از روسیه درخواست کمک کردهاند یا نه. احتمالاً همکاریهایی در زمینه اطلاعاتی وجود دارد. در جلسه دوشنبه در مسکو، رئیس اطلاعات نظامی روسیه هم حضور داشت. و بهنظرم این تلاش برای ارسال این پیام بود که روسیه ممکن است در زمینه اطلاعاتی به ایران کمک کند، یا حداقل نگرانیهای ایران را کاهش دهد که روسیه کاری انجام نمیدهد.
در مورد روابط روسیه با اسرائیل چطور؟ از نظر ایدئولوژیک، بهنوعی منطقی بهنظر میرسد، و نزدیکترین متحد نتانیاهو در اروپا احتمالاً مجارستان است، که خودش به روسیه نزدیک است. چرا این رابطه بیشتر گسترش نیافت؟
پوتین و نتانیاهو رابطه شخصی نسبتاً خوبی داشتند، و این موضوع حتی در دوره دوم ریاستجمهوری پوتین در دهه ۲۰۰۰ هم مشهود بود. بنابراین آنها روابط قویای با یکدیگر داشتند. البته اتحاد جماهیر شوروی روابط خوبی با اسرائیل نداشت، اما بهطور شخصی، پوتین و نتانیاهو پیوند نزدیکی داشتند.
دیدن دو شخصیت مثل آنها در کنار هم جالب است.
بله. در جنگ داخلی سوریه، روسیه و اسرائیل رابطه کاری خوبی داشتند. آنها خط تماس «جلوگیری از درگیری» (deconfliction hotline) داشتند. روسیه گاهی حتی به حملات اسرائیل علیه مواضع ایران در سوریه اجازه میداد. بنابراین رابطهای کاری و هماهنگ میان آنها وجود داشت. اما پس از تهاجم روسیه به اوکراین و همکاری بیشترش با ایران، نگرانیهای اسرائیل افزایش یافت، و روسها چندان به این نگرانیها گوش ندادند. سپس پس از ۷ اکتبر (حمله حماس)، اوضاع بسیار بدتر شد، زیرا روسیه تقریباً این حمله را محکوم نکرد و هیئتهایی از حماس را در مسکو پذیرفت. در همین حین، تحرکات تهاجمیتری در سوریه مانند اخلال الکترونیکی علیه اسرائیل صورت گرفت که باعث شد این رابطه بیشتر تیره شود. و فکر میکنم چیزی که واقعاً تعجببرانگیز بود این بود که وقتی ایران در اکتبر ۲۰۲۴ به اسرائیل حمله کرد، پوتین حتی زحمت تماس با نتانیاهو را هم به خود نداد. کرملین گفت که قصدی برای صحبت با اسرائیلیها ندارد. با این حال، در این دور از حملات، پوتین تقریباً بلافاصله برای کاهش تنش تلاش کرد و با هر دو طرف—نتانیاهو و رئیسجمهور ایران، مسعود پزشکیان—تماس گرفت تا نقش میانجی ایفا کند. بنابراین شاید این نشاندهنده این است که روسیه فکر میکند اوضاع بسیار وخیم است.
بله، تعجبآور است که روابط آنها خراب شده، چون یادم هست که نتانیاهو درباره اوکراین بیطرف بود و حتی پوتین را تحسین میکرد.
بله، و همچنین جمعیت یهودی-روسی در اسرائیل و جمعیت یهودی در خود روسیه هم مطرح هستند. پوتین مدتها در روسیه بر ضد یهودیستیزی فشار آورد. اما پس از ۷ اکتبر، این روند تغییر کرد.
اگر قرار است این درگیری مهار شود، از نظر شما در آینده چه چیزی را باید در زمینه اتحادها و تحولات منطقهای تحت نظر داشت؟
در حال حاضر، مسئله بیشتر بین ایالات متحده، ایران و اسرائیل است. با این حال، این درگیری میتواند گسترش یابد، و ممکن است روسیه از این موقعیت برای «تشدید افقی» علیه ایالات متحده استفاده کند. سؤال این است که این تشدید به چه شکلی خواهد بود؟ اما روسیه ممکن است نقش مخرب ایفا کند. در حال حاضر به نظر میرسد که تمایلی به انجام این کار ندارد، چون فکر میکنم روسها نگران بقای رژیم ایران هستند، اما این وضعیت ممکن است تغییر کند. روسها انعطافپذیری زیادی در قبال برخی سیاستها نشان دادهاند.
در عین حال، دینامیک منطقهای بسیار خطرناک است. هنوز بازیگران غیردولتی همسو با ایران در عراق وجود دارند که ممکن است فعال شوند و جبهه دیگری علیه پایگاههای آمریکایی باز کنند، و حوثیها در یمن نیز هستند. و البته کشورهای حوزه خلیج فارس نیز وجود دارند که در میان این بحران گرفتار شدهاند، و ایران تا کنون تلاش کرده با آنها ارتباط باز نگه دارد و علامتهایی برای اطمینان ارسال کند، اما آن هم میتواند رو به وخامت برود. چیزی که من دربارهاش بسیار نگرانم، نگاه ایران به مسئله هستهای است. حالا میدانیم که ایران بخشی از اورانیوم غنیشده یا شاید اجزای سانتریفیوژها را از سایت فردو که توسط آمریکا بمباران شد، منتقل یا مخفی کرده است. همه چیز مبهم است، اما اوضاع در حال حاضر چندان امیدوارکننده به نظر نمیرسد.