یورونیوز فارسی در گزارشی با عنوان «شلیکهای کور ماموران بسیج؛ تامین امنیت شهروندان یا ایجاد ترس در جامعه؟» به بررسی چرایی شلیکهای پرتلفات ماموران مسلح در جمهوری اسلامی پرداخته و این پرسش را مطرح است که آیا «آیا ماموران مسلح در جمهوری اسلامی قابلیت و توان عملیاتهای حساس را دارند چرا که آنها به خانوادهها و جوانانی مظنون شده و به سوی آنها شلیک کردهاند که فاقد سلاح بوده و در میان مظنونان آنها کودکان دیده میشود. به ویژه آن که آیا هیچ ترفند پلیسی و انتظامی دیگری در ردزنی و یا دستگیری مظنونان احتمالی به جز توسل به شلیک با سلاح گرم وجود نداشتهاست؟»
دو تیراندازی مرگبار توسط ماموران ایست و بازرسی نیروی بسیج وابسته به سپاه پاسداران در همدان و خمین منجر به مرگ ۶ نفر از جمله ۲ کودک ۳ و ۹ ساله شد و این پرسش را برجسته کرده که آیا این ماموران قوه تشخیص کافی در عملیاتهای انتظامی و اطلاعاتی را داشتهاند؟
این تیراندازیها که یادآور حوادث مشابه قبلی توسط ماموران مسلح نیروی بسیج و همچنین تیراندازیهای ماموران نیروی انتظامی شده بیش از هر زمان ضعف عملکرد ماموران مسلح در جمهوری اسلامی را برجسته کردهاست.
همچنین این پرسش از ماموران مسلح در جمهوری اسلامی مطرح شده که چرا مطابق با قانون بهکارگیری سلاح گرم عمل نمیکنند؟ نکته دیگر درباره کیفیت عملکرد این ماموران است که میپرسد آیا ماموران مسلح در جمهوری اسلامی قابلیت و توان عملیاتهای حساس را دارند چرا که آنها به خانوادهها و جوانانی مظنون شده و به سوی آنها شلیک کردهاند که فاقد سلاح بوده و در میان مظنونان آنها کودکان دیده میشود. به ویژه آن که آیا هیچ ترفند پلیسی و انتظامی دیگری در ردزنی و یا دستگیری مظنونان احتمالی به جز توسل به شلیک با سلاح گرم وجود نداشتهاست؟
«بابک دُربیکی» فعال سیاسی و از مدیران اسبق دولت در جمهوری اسلامی در گفتگو با یورونیوز فارسی دراینباره میگوید: « آنچه در آموزش ماموران مسلح چه در نیروی انتظامی و چه در سپاه و بسیج مشترک است تسلط نگاه ایدئولوژیک است. در این نگاه ایدئولوژیک هدف تامین امنیت شهروندان نیست بلکه هدف تامین امنیت نظام سیاسی است و در نتیجه همه در نگاه اول دشمن فرض میشوند و به همین دلیل است که ماموران به راحتی در هر عملیاتی از سلاح گرم علیه مردم استفاده میکنند».
جمهوری اسلامی پیشتر نیز بر خطای ماموران مسلح به هنگام استفاده از سلاح گرم چشم پوشیده است که نمونه آن در شلیک مامور پلیس شهرستان نور در استان مازندران به «آرزو بدری» در تاریخ ۲ مرداد ۱۴۰۳ بود. در حادثه دیگری «محمد میرموسوی» ۳۶ ساله توسط ماموران پلیس در توابع لاهیجان گیلان به قتل رسید. روند قضایی هیچ یک از این پروندهها شفاف نبوده و از محاکمه ماموران گزارشی منتشر نشدهاست.
از سوی دیگر در حالی که حقوقدانان نیز نسبت به نقض قانون بهکارگیری سلاح گرم توسط ماموران مسلح هشدار دادهاند در مقابل نیروی انتظامی بارها از مجلس خواستهاست تا شرایط بهکارگیری سلاح گرم را تسهیل کند. برای نمونه «احمدرضا رادان» فرمانده نیروی انتظامی گفته بود: «اگر قانون بهکارگیری سلاح اصلاح نشود به روزی میرسیم که مجرمان نسبت به عوامل انتظامی جَری شوند». او در فروردین امسال نیز وقتی از شدت عمل با آنچه «اراذل و اوباش» میخواند خبر داد گفته بود: «بهکارگیری سلاح برای مقابله با اراذل و اوباش جزو مطالبات عمومی مردم و رسانهها است».
ایست و بازرسیها در ایران با چه هدفی برپا میشوند؟
برپایی ایست و بازرسی در شهرها و جادهها پدیده تازه یا عجیبی نیست. به طور کلی ماموران پلیس و در شرایط نظامی، سربازان برای کنترل از ایست و بازرسی در مسیرها یا مراکز مهم استفاده میکنند. ایست و بازرسی در عملیاتهای مبارزه با قاچاق به ویژه موادمخدر کاربرد ملموستری دارد. در عین حال این کار یک روش کنترل ساده به ویژه در زمانی است که دادههای پلیسی برای ردزنی اندک باشد.
برای مثال در بهمن ۱۳۶۴ وقتی کارآگاهان پلیس برای حل معمای قتل زنانی که به یک شیوه با طناب سفیدی خفه میشدند تحقیق میکرد به سرنخی برخورد که یکی از شاهدان گفته بود یکی از مقتولان را دیده که سوار بر خودروی شورولت ایران سبز با سقف چرمی مشکی شدهاست. با این سرنخ نیروهای شهربانی وقت و کمیته انقلاب اسلامی با برپایی ایست و بازرسی در مناطق مختلف تهران تمام خودروهای شورولتایران سبز با سقف چرمی مشکی را رصد و بازرسی کردند و به این طریق در محدوده میدان بهارستان موفق شدند «مجید سالکمحمودی» را که بعدا به قتل ۴۰ زن اعتراف کرد شناسایی و دستگیر کنند. اما این همه ماجراهای ایست و بازرسی در ایران نیست.
«بابک دربیکی» فعال سیاسی در گفتگو با یورونیوز فارسی به سابقه برپایی ایست و بازرسی در ایران به ویژه پس از انقلاب ۱۳۵۷ اشاره کرده، میگوید:«بعد از شکلگیری کمیتههای انقلاب اسلامی این نیرو که عموما نیروهای مردمی آموزش ندیده بودند و سلاحهایی که طی روزهای انقلاب از مراکز نظامی به دست آورده بودند را حمل میکردند اقدام به برپایی ایست و بازرسی و کنترل مدارک خودروها میکرد که عموما تلاش برای خنثیکردن خرابکاریهای ضد انقلابی و مبارزه با موادمخدر در دستور کار آنها بود».
به گفته او پس از ادغام سه نیروی کمیته انقلاب اسلامی، ژاندارمری و شهربانی پراکندگی نیروهای مداخله کننده در نظم شهری شکل منسجمتری گرفت اما اینبار بسیجیها که نیروهای وابسته به سپاه پاسداران بودند و در هر مسجد استقرار داشتند ایست و بازرسیها برپا میکردند.
دربیکی درباره ماهیت این ایست و بازرسیها به یورونیوز توضیح میدهد: «عمده هدف برپایی این ایست و بازرسیها متوجه امنیت سیاسی با تامین مقاصد ایدئولوژیک از جمله حجاب، روابط پسران و دختران و میهمانیهای مختلف بود. مثل اوایل انقلاب که ماموران کمیته نوارکاست داخل خودروها را هم توقیف میکردند چنین رفتارهایی هم از آنها سر میزد که با تاکید بر حریم خصوصی بودن خودرو این بخش کمرنگتر شد».
براساس تحلیل او آنچه از تعریف امنیت در جمهوری اسلامی برمیخیزد امنیت شهروندان نیست و امنیت نظام ایدئولوژیک است و به همین دلیل مبارزه با پارتی و میهمانیها مختلف برای ماموران ایجاد امنیت تعریف میشود و در همین راه هم به راحتی از سلاح استفاده میکنند.
او با تاکید بر این که اساس برپایی ایست و بازرسیهای بسیج و سپاه انتقال حس قدرت حاکمان جمهوری اسلامی به بدنه جامعه است میافزاید: «عمده سیاست اجرای چنین اقداماتی اجرای سیاست النصر بالرعب یا همان که میگوید پیروزی با ایجاد ترس محقق میشود است. بعد از جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و ایران نیز بخش اعظم این ایست و بازرسیها با همین هدف و کنترل آشوبهای احتمالی داخلی برپا شد».
به گفته دربیکی حضور بسیج در خیابانهای شهر و برپایی ایست و بازرسیها بعد از دو مقطع حساس سیاسی یعنی اعتراضات ۱۸ تیر ۱۳۷۸ و همچنین اعتراضات مردم به نتایج انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ بیشتر و پررنگتر شد.
همدان و خمین؛ قربانی شدن زنان و کودکان
گرچه برپایی ایستهای بازرسی به ویژه توسط ماموران بسیج وابسته به سپاه پاسداران تازگی ندارد اما آنچه در پی جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و ایران رقم خورد بهانه استقرار دوباره آنها در نقاط مختلف شهرها شد. در ماجرایی که در یک منطقه گردشگری به نام «تاریکدره» در مسیر گنجنامه همدان روی داد ۲ جوان آفرودسوار به نام «علیرضا کرباسی» و «مهدی عبایی» به ضرب گلوله ماموران بسیج کشته شدند و «محمد صابریزاده» سرنشین دیگر این خودرو به شدت مجروح شد. این سه نفر سوار بر یک دستگاه خودرو نیسان رونیز بودند.
نخستین گزارش از ماوقع را خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران منتشر و سایر رسانهها به نقل از او ماجرای تیراندازی را منتشر کردند. خبرگزاری فارس، در گزارش نخست خود از این ماجرا نوشت : «حوالی ساعت یک بامداد سهشنبه ۱۰ تیرماه نیروهای عملیاتی امنیتی همدان بعد از دریافت چند گزارش مردمی مبنی بر پرواز ریزپرنده در منطقه تاریکدره بلافاصله به این منطقه اعزام میشوند».
این گزارش افزودهاست : «نیروهای این گشت در جریان بررسی محدوده مورد نظر با یک خودرو آفرود با سه سرنشین مواجه شده و بلافاصله به آنها هشدار میدهند اما با بیتوجهی این ۳ نفر مواجه میشوند. بنابراین وضعیت نیروهای امنیتی به این افراد و خودرو مشکوک میشوند و به خود را به خودرو نزدیک میکنند اما سرنشینان بعد از مشاهده این وضعیت دست به فرار میزنند».
فیلمهایی که از خودروی نیسان رونیز منتشر شده نشان میدهد گلولههای شلیکشده از روبهرو و از بغل به آن اصابت کردهاست و این برخلاف ادعای مطرح شده توسط خبرگزاری فارس مبنی بر تعقیب و گریز است.
همچنین «فریبرز کرمیزند» افسر سابق نیروی انتظامی که در جریان جنبش زن، زندگی، آزادی ایران را ترک کرد، در یک ویدئوی در کانال یوتیوب خود توضیح داده که «آثار موجود بر خودرو نیسان رونیز نشانی از تعقیب و گریز در خود ندارد».
ماجرای مرگ این ۲ جوان موجی از اعتراض مردم همدان را در پی داشت و آفرودسواران همدان در مراسم خاکسپاری این دو جوان شعارهای اعتراضی سردادند.
اما هنوز تکلیف رسیدگی به این تیراندازی مشخص نشده بود که ۱۶ روز بعد در حادثه دیگری ماموران مسلح در خمین واقع در استان مرکزی دو خودرو را به گلوله بستند که در آن ۴ نفر شامل ۲ کودک کشته شدند. براساس گزارشهایی که رسانهها منتشر کردهاند قربانیان این تیراندازی «رها شیخی» ۳ ساله، «محمدحسین شیخی» ۹ ساله، «صدیقی شیخی» و «اعظم حیدری» بودهاند.
گرچه خبرگزاریها در ایران از این که ماموران مسلح شلیککننده متعلق به چه ارگانی بودهاند گزارشی ندادهاند از آنجا که تاکید شده این درگیری در نزدیکی یکی از مراکز نظامی بوده به نظر میرسد این ماموران از مجموعه سپاه یا نیروی بسیج وابسته به سپاه بوده باشند.
در حالی که فرمانده انتظامی استان مرکزی در مراسم خاکسپاری این قربانیان شرکت کرده و آنها را «شهید» لقب دادند «ابراهیم گمیزی»، دادستان عمومی و انقلاب شهرستان خمین، از تشکیل پرونده قضایی خبر داد و گفت که «عوامل این حادثه اکنون در بازداشت هستند».
تیراندازیهای دردسرساز ماموران مسلح
به گفته تحلیلگران امنیتی بهکارگیری سلاح توسط ماموران به طور کلی در زمانی است که ماموران از نظر اشراف اطلاعاتی و توانایی مدیریت میدانی در ضعف قرار گرفتهاند یا در معرض خطر جانی واقعشدهاند.
برخلاف آنچه در قانون به کارگیری سلاح گرم ضرورت استفاده از سلاح در ۱۰ موقعیت خاص تصریح شده، ماموران مسلح به سهولت از سلاح جنگی استفاده میکنند و این موضوع محدود به حوادث اخیر در خمین و همدان نیست. دراینمیان در مواردی که قاچاقچیان موادمخدر و یا تبهکاران هدف شلیک قرار گرفتهاند کمتر پلیس مورد مواخذه قرار گرفته است.
در یکی از این حوادث که ۲۹ خرداد۱۴۰۳، محله قلهک تهران روی داد ماموران کلانتری ۱۲۴ قلهک به سوی راکبان یک موتورسیلکت «با پلاک مخدوش» تیراندازی کردند که طی آن یکی از راکبان کشته و دیگری زخمی شد.
از نمونه مواردی که سئوالبرانگیز شد حادثهای است که ۲ مرداد ۱۴۰۳ در شهرستان نور رخ داد و مامور نیروی انتظامی برای توقف یک خودروی سواری به آن شلیک کرد که براثر این تیراندازی «آرزو بدری» ۳۱ ساله، سرنشین خودو مجروح شده، ابتدا به کما رفت و سپس دچار ضایعه نخاعی شد. بیبیسی فارسی در پیگیری این ماجرا گزارش داد که خودروی آرزو بدری به این دلیل تحت تعقیب بوده که اخطار کشف حجاب دریافت کرده بودهاست.
به فاصله کوتاهی از وقوع این حادثه، شنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۳ «محمد میرموسوی» ۳۶ ساله اهل روستای «سیدمحله» از توابع بخش رودبنه، شهرستان لاهیجان پس از بازداشت به علت شرکت در درگیری خیابانی، به پاسگاه روستای ناصرکیاده در لاهیجان منتقل شد. او به علت ضرب و شتم به دست مأموران این کلانتری کشته شد. در پی این اتفاق ۵ مامور پلیس برای انجام تحقیقات جنایی بازداشت شدند.
«علی مجتهدزاده»، وکیل دادگستری، درباره کشته شدن محمد میرمحمدی حساب کاربری خود در ایکس نوشت: «آنچه اتفاق افتاده، نامش جنایت است.»
نمونههای بسیار دیگری از تیراندازی ماموران پلیس میتوان برشمرد که کیفیت آموزشهای پلیس به ویژه در حین عملیات میدانی را زیر سئوال میبرد. برای مثال در ماجرای یک گروگانگیری در محله محمودیه تهران در سال ۱۳۸۱ و در پی دخالت ماموران رهایی گروگان نیروی انتظامی یک گروهبان پلیس کشته و «مریم» یکی از گروگانان به ضرب گلوله از ناحیه کمر دچار قطع نخاع شد.
نمونههای دیگر تیراندازی ماموران نیروی انتظامی به ویژه در استان سیستان و بلوچستان به سوی خودروهایی که ظن قاچاق سوخت درباره آنها وجود دارد منجر به مرگ شهروندان و در برخی موارد منجر به انفجار خودرو و مرگ راننده آن شدهاست. روزنامه اعتماد در گزارشی نوشت : «سال ۱۴۰۱، ماشین ۱۷۰ سوختبَر، هنگام سوختکِشی در جادههای اطراف ایرانشهر و سرباز، منفجر شد و ۱۶۸ نفرشان کشته شدند».
یکی دیگر از آخرین نمونههای تیراندازی ماموران پلیس به خودروها که در آن کودکان و زنان قربانی شدهاند اسفند ۱۴۰۳ در ایرانشهر واقع در استان سیستان و بلوچستان روی داد که در آن کودکی ۹ ساله به نام «یوسف شهلیبر» کشته شد. «مهدی شمسآبادی»، دادستان زاهدان دراینباره اعلام کرد ۹ تن از ماموران پلیس برای تحقیق درباره کشته شدن این کودک و جراحت مادرش بازداشت شدهاند.
پایگاه خبری عصر ایران در گزارش خود مواردی از تیراندازی ماموران پلیس به خودروها که منجر به کشتهشدن کودکان و افراد غیرمسلح از جمله زنان شده را برشمرده که در یکی از آنها در اسفند۱۴۰۲ یک دختر ۲۱ ساله به نام «نگار کریمیان» در خوزستان جان خود را به ضرب شلیک پلیس از دست دادهاست.
این گزارش به قتل کودکی ۹ ساله به ضرب گلوله پلیس در خرداد ۱۴۰۲ در خوزستان اشاره میکند. همچنین در همین گزارش مواردی از قتل کودکان از جمله در بستک واقع در استان هرمزگان نیز برشمردهاست. این موارد همه در شرایطی متفاوت از فضایی است که در آن «کیان پیرفلک» در جریان اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» در ایذه هدف شلیک نظامیان بسیج و سپاه به ضرب گلوله کشته شد.
جای خالی آموزش یا غلبه تفکر ایدئولوژیک بر ماموران مسلح ؟
پس از آن که اعضای یک خانواده از جمله ۲ کودک و ۲ زن در خمین به ضرب گلوله ماموران بسیج جان باختند بحث درباره ایست و بازرسی و شلیک ماموران به خودروها دوباره مطرح شدهاست. درمطبوعات ایران رسانهها با تکیه بر اظهارنظر حقوقدانان جای خالی آموزش کافی به ماموران هنگام تیراندازی را برجسته میکنند. به این معنا که اساسا اجازه شلیک به خودرو با هدف توقف آن است.
مثلا «عثمان مزین»، حقوقدان و وکیل دادگستری به روزنامهشرق گفتهاست: « تیراندازی باید در راستای متوقفکردن خودرو باشد. یعنی به لاستیک خودرو شلیک شود. اما متاسفانه مشاهده شده که تیراندازی به سمت نقاط حساس و حیاتی راننده و سرنشین انجام شده است».
در ماده ۶ «قانون به کارگیری سلاح گرم» برای شلیک به خودرو و متوقف کردن آن دو شرط اساسی ذکر شده است که ماموران باید مطمئن شده باشند که «وسیله نقلیه بنا به قرائن و دلایل معتبر و یا اطلاعات موثق مسروقه یا حامل افراد متواری یا اموال مسروقه یا کالای قاچاق یامواد مخدر و یا به طور غیر مجاز حامل سلاح و مهمات باشد» و در شرط دیگر در صورتی میتوانند به خودرو شلیک کننده که «از وسیله نقلیه برای تهاجم عمدی به مأمورین و یا مردم استفاده شده باشد».
ماده ۶ قانون یاد شده ۲ تبصره دارد که در آن تاکید شده ایست و بازرسی نباید مخفی باشد و تصریح شده «مأمورین مذکور موظفند که در ایستگاههای ایست و بازرسی وسایل هشدار دهنده به اندازه لازم (اعم از موانع، تابلو، چراغ گردان) تعبیهنمایند» و از سوی دیگر در تبصره دوم نیز آمده: «مأمورین مذکور در صورتی میتوانند به وسائل نقلیه تیراندازی نمایند که علاوه بر انجام امور تبصره ۱ با صدای رسا و بلند به رانندهوسیله نقلیه ایست داده و راننده به اخطار ایست توجهی ننموده باشد».
حال در همه مواردی که به ویژه ماموران به خودرو شلیک کردهاند این پرسش مطرح میشود که آیا این دو شرط نیز در عملیات ماموران لحاظ شدهبوده است؟
این وضعیت پرسشی را مطرح میکند که آیا ماموران مسلح اعم از پلیس یا بسیج آموزش کافی برای بهکارگیری سلاح و نحوه استفاده از آن را آموختهاند؟ به ویژه آنکه تیراندازی در فضای شهری و عملیاتهایی که در شهر با حضور مردم رخ میدهد یا فضای آموزش تیراندازی که معمولا یک سیبل مقابل تیرانداز قرار میگیرد متفاوت است و مامور باید بتواند عوامل تاثیرگذار متعددی را در نظر گرفته و بعد ماشه را برای شلیک بفشارد. چیزی که در این سالها نه نیروی انتظامی به آن پاسخ داده و نه نیروهای سپاه.
«بابک دربیکی» فعال سیاسی و از مدیران اسبق دولت در جمهوری اسلامی با اشاره به لایههای نفوذ و عملیاتهای جاسوسی و اطلاعاتی در گفتگو با یورونیوز فارسی دراینباره میگوید: «عموما سه سطح نفوذ شامل رسانهای، تکنولوژیکی و انسانی میتوانیم در عملیاتهای اطلاعاتی و ضداطلاعاتی در نظر بگیریم. بدیهی است نیروهایی که برای عملیاتهای میدانی چه در سطح خرد نظیر خرابکاری یا در سطح کلان مثل سرقت اطلاعات هستهای درنظرگرفته میشوند از آموزشهای ویژهای برخوردارند که به خوبی میتوانند از ایست و بازرسیها هم بگذرند و به اصطلاح آن قدر آموزش دیدهاند که در گذر از یک ایست و بازرسی خودشان را لو ندهند».
او در پاسخ به این پرسش که ضعف آموزش ماموران بسیج آن هم در استفاده از سلاح کلانشینکف که یک سلاح جنگی است و مناسب عملیاتهای شهری نیست توضیح میدهد: «اساسا هدف از بهکارگیری افراد در بسیج و سپاه و اجازه دخالت آنها در عملیاتهای شهری کشف مسئله یا تامین امنیت شهروندان نیست بلکه هدف کمک به نظام سیاسی و امنیت آن است».