در مقالهای که روز ۲۵ مه ۲۰۲۵ توسط لورن شیرف در وبسایت روزنامهی The Telegraph منتشر شده، پروفسور گوریت بیرنباوم، استاد روانشناسی در دانشگاه رایشمن اسرائیل، درباره کاهش میل جنسی در روابط بلندمدت و راهکارهای احیای آن سخن میگوید.
بیرنباوم، از متخصصان برجستهی جهان در حوزهی رفتار جنسی، که در زمینهی روانشناسی روابط و تمایلات جنسی انسان پژوهش میکند، توضیح میدهد که از بین رفتن کشش اولیه در روابط امری طبیعیست، اما با تمرکز بر پیشنوازش بیرون از اتاق خواب، حفظ تازگی و توجه به نیازهای عاطفی، میتوان زندگی جنسی را احیا کرد. این مقاله با نگاهی علمی و انسانی، نوری تازه بر چالشهای خاموش روابط عاشقانه میاندازد.
متن کامل مقاله «راهکار یک استاد دانشگاه برای درمان زوجهایی که رابطه جنسی ندارند» (The professor who’s found a cure for couples who don’t have sex) را در ادامه بخوانید؛
گوریت بیرنباوم عاشق سکس است. او آنچنان شیفته هر چیزی دربارهی تمایلات جنسی انسانهاست که تقریباً ۳۰ سال پیش، در این زمینه از دانشگاه بار-ایلان اسرائیل دکترای تخصصی گرفت. اکنون او استاد روانشناسی در دانشگاه رایشمن است و بهعنوان یکی از متخصصان برجسته جهان در حوزهی رفتارهای جنسی شناخته میشود.
او میگوید: «وقتی که در اوایل ۲۰ سالگی برای دکترایم تحصیل میکردم، داشتم لذتهای سکس را کشف میکردم.» پروفسور بیرنباوم ادامه میدهد: «در جریان تحقیقاتم دریافتم که سکس میتواند منبعی از شادی و هیجان برای برخی افراد، مثل خودم، باشد، اما برای دیگران میتواند منبع درد و حتی ملالآور باشد. از اینکه فهمیدم همه به اندازهی من از سکس لذت نمیبرند، کاملاً شوکه شدم.»
به گفتهی پروفسور بیرنباوم، این تفاوتها معمولاً در روابط بلندمدت بیشتر نمایان میشوند. تحقیقات او نشان داده برخی زوجها حتی بعد از گذشت دههها، همچنان همانقدر به یکدیگر جذب میشوند و به همان اندازهی روزهای اول رابطه جنسی دارند. اما برای اکثر مردم، میل جنسی با گذشت زمان کاهش مییابد و تعداد دفعات رابطه هم کم میشود. بهویژه احتمال از بین رفتن کشش جنسی در زنان نسبت به شریک زندگیشان در گذر سالها بیشتر است.
او میگوید: «انسانها سکس را خیلی پیچیده میکنند.» اما واقعیت سادهتر از آن است. سکس «نقش مهمی در چگونگی شکلگیری رابطهها با شریکان احتمالی و نیز در حفظ آن رابطهها دارد.» او توضیح میدهد: «اگرچه برای برخی افراد، سکس ربطی به کارکردشان در رابطه ندارد، اما برای اکثریت ما، سلامت زندگی جنسی زوج نشاندهندهی سلامت کلی رابطهشان است.»
خبر خوب این است که زندگی جنسی ما حتی پس از سالها نارضایتی، غیرقابل تغییر نیست. در واقع، به گفتهی پروفسور بیرنباوم، بهراحتی میتوان آن را بهبود بخشید. در ادامه، آنچه او دربارهی کاهش میل جنسی در روابط بلندمدت میداند و اینکه چطور میتوان بدون خیانت، تا پیری از رابطه جنسی لذت برد، آمده است:
وقتی ملال وارد رابطه شود، خطر جدایی به وجود میآید
اکثر زوجها با نگاهی نوستالژیک به ماهها یا سالهای اول رابطهشان یادآور میشوند که آن زمان احساسات شدیدتر و میل جنسی بیشتری نسبت به یکدیگر داشتهاند.
او میگوید: «وقتی با فرد جدیدی آشنا میشوید که دلتان میخواهد با او سکس داشته باشید، اغلب احساس واکنشی غریزی و حیوانی دارید.» این احساسات نقش مهمی در تکامل بشر داشتهاند: «این در واقع نشانهای است در سطح غریزی که به شما میگوید این شخص شاید شریک خوبی برای شما باشد و شما را ترغیب میکند بفهمید آیا از نظر علایق و سرگرمیها با هم همخوان هستید یا نه.»
با گذشت زمان و عادت کردن به شریک زندگی، دیگر آن نیاز اضطراری به سکس با او را احساس نمیکنیم. از یکسو، این موضوع اجازه میدهد پیوندی عمیقتر و پایدارتر میان دو نفر شکل بگیرد. اما از سوی دیگر، آشنایی بیش از حد باعث میشود شریک زندگیمان کمتر جذاب به نظر برسد، و این تغییری است که در تقریباً همه روابط رخ میدهد. «دوران ماه عسل» پدیدهای واقعی است: بهطور میانگین، آن احساسات شدید اولیه یک تا دو سال و نیم دوام میآورند و پس از آن حفظ یک زندگی جنسی پرشور سختتر میشود. اما به گفتهی بیرنباوم، سکس «پیوندهایی را که از نظر احساسی رضایتبخشاند حفظ میکند» و نبود آن «رابطههایی را که نیازهای ما را برآورده نمیکنند در معرض جدایی قرار میدهد». بنابراین، یافتن درمان بسیار حیاتی است.
او میگوید: «تازگی عامل کلیدی در تحریک میل جنسی است» و این لزوماً به معنای استفاده از اسباببازیهای جنسی یا نقشآفرینی نیست.
«پیشنوازش» به این معنا از اتاق خواب آغاز نمیشود. با هم قرار گذاشتن و وقت صرف کردن برای یکدیگر، هر چه رابطه قدیمیتر میشود، اهمیت بیشتری پیدا میکند. «انجام کارهای مشترک باعث میشود شریک زندگیتان را بهتر بشناسید و او را در موقعیتهای متفاوتی ببینید. درباره موضوعات جدید با هم صحبت کنید، کارهای تازه و هیجانانگیز انجام دهید، با هم چیزهای تازه یاد بگیرید، سعی کنید شریکتان را در شرایط و نقشهایی ببینید که معمولاً نمیبینید. احتمالاً متوجه خواهید شد که شریکتان آن فرد خستهکنندهای که فکر میکردید نیست، و هنوز چیزهایی هست که میتوانید دربارهاش کشف کنید و به هیجان بیایید.»
داشتن زندگی شخصی هم ضروری است
«مهم است که دوستان و سرگرمیهای شخصی خودتان را داشته باشید تا احساس درهمتنیدگی کامل نکنید. اغلب این موضوع به افزایش میل کمک میکند، چون مرز میان شما و شریکتان را حفظ میکند و باعث میشود همچنان دلتان بخواهد او را جذب کنید.»
همهی میل جنسی یکسان نیست
در آغاز رابطه، معمولاً میل «خودجوش» را تجربه میکنیم – همان نوعی که باعث میشود «نتوانید دست از هم بکشید». اما بعدها، در روابط طولانی، میل «پاسخمحور» جای آن را میگیرد. این یعنی: «باید متعهد به روند باشید، پیشقدم شوید یا پیشنهاد جنسی شریکتان را بپذیرید حتی اگر مثل گذشته فوراً تحریک نشدهاید، و با دقت به چیزهایی توجه کنید که باعث تحریک شما یا شریکتان میشوند. در این فرآیند ممکن است نسبت به شریکتان میل پیدا کنید، به حال و هوای جنسی برسید و از رابطه لذت ببرید، حتی اگر در ابتدا چنین احساسی نداشتید.»
کلید اصلی، تمایل زوجها برای تقویت این نوع میل نسبت به هم است، نه امید بستن به بازگشت همان هیجان اولیه. این موضوع بخش مهمی از «مدل رشد رابطهای میل جنسی» بیرنباوم است. او توضیح میدهد: «فقط نبود میل نیست که مشکلساز است، بلکه بیتفاوتی نسبت به وضعیت، و بیمیلی برای تلاش و برآورده کردن نیازهای یکدیگر، باعث فروپاشی رابطه میشود.»
زوجهایی که موفق میشوند زندگی جنسیشان را برای دههها حفظ کنند، کسانی هستند که «نیازهای یکدیگر را پاسخ میدهند – هم در سکس و هم بیرون از آن.» آنها «با نیازهای طرف مقابل هماهنگترند، و حتی اگر یکیشان میل نداشته باشد، راهی برای عبور از این وضعیت پیدا میکنند و نیازهایی مانند نزدیکی، صمیمیت و تماس جسمی را به شیوهای دیگر پاسخ میدهند.»
او پیشنهاد میکند که زوجها حدود یک ساعت قبل از زمانی که میخواهند رابطه داشته باشند، سعی در ایجاد این نوع میل کنند: «مردم دوست دارند احساس کنند که برای کسی خواستنی هستند، چون باعث میشود احساس ارزشمندی داشته باشند.»
خیانت واگیردار است
اگر تا به حال به این شک داشتهاید که خیانت مسری است – بر اساس رفتار افراد در گروههای اجتماعیتان – بیرنباوم میگوید حق با شماست: «رفتارهای اجتماعی میتوانند واگیردار باشند. همه چیز به این بستگی دارد که در گروه اجتماعیتان چه چیزهایی عادی تلقی میشود. اگر ببینید یکی از دوستانتان به شریکش خیانت میکند، احتمال اینکه شما هم آن را پذیرفتنی بدانید و همان رفتار را تکرار کنید بیشتر میشود.»
همهی ما در معرض این آسیب هستیم، اما برخی بیشتر از دیگران. «مثلاً مست بودن یکی از عواملی است که احتمال خیانت را افزایش میدهد. اما همچنین اگر در رابطهتان منابع احساسی کافی دریافت نکنید، مقاومت در برابر وسوسهها برایتان سختتر خواهد شد.» او توضیح میدهد: «مردم ممکن است حتی اگر از رابطهشان راضی باشند، خیانت کنند. این مسئله به تعادل بین شدت وسوسهها، تواناییتان در مهار آنها، و شرایط بستگی دارد – اینکه چطور تعارض میان میل به دیگری – که در همه ما هست – و تمایل به حفظ رابطه فعلی را حل میکنید.»
او میگوید: «وقتی با کسی آشنا میشوید که به او جذب شدهاید، درونتان تعارضی میان حفظ رابطه فعلی و مقابله با وسوسه به وجود میآید.» تفاوتهای شخصی مثل خودشیفتگی زیاد یا احساس ناامنی، و همچنین میزان ارزشی که برای رابطهتان قائل هستید، میتوانند بر احتمال وقوع خیانت تأثیر بگذارند.
ساختن رابطهای که نسبت به خیانت آسیبناپذیر باشد بسیار دشوار است. اما اغلب «مردم هنگام کشش شدید به دیگری، اصلاً به پیامدهای منفی کارشان فکر نمیکنند.»
او میگوید: «در یکی از مطالعاتمان از شرکتکنندگان خواستیم وقتی با ابراز علاقه از سوی فردی جذاب مواجه میشوند، خودشان را جای شریک زندگیشان بگذارند. دریافتیم که این کار باعث میشود کمتر با فرد مقابل وارد تعامل عاشقانه شوند، چون در آن لحظه شریک زندگی و تأثیر بالقوه آن رفتار بر او در ذهنشان حضور دارد و میتوانند با دردی که ممکن است شریکشان احساس کند، همدلی کنند.»
زنان و مردان با هم متفاوتاند
احتمال اینکه زنان نسبت به مردان میل جنسیشان را بهطور کامل از دست بدهند بسیار بیشتر است. تغییرات هورمونی در دوران یائسگی میتوانند در این مسئله مؤثر باشند، اما ماجرا فراتر از این است. پروفسور بیرنباوم میگوید: «زنان معمولاً نسبت به رفتار شریکشان – چه مثبت چه منفی – حساستر هستند. بنابراین زمینهی رابطه برایشان تأثیر بیشتری بر اینکه آیا سکس میخواهند یا از آن لذت میبرند دارد.»
در بدترین حالت، وقتی در یک رابطه دائماً درگیری وجود دارد، این وضعیت میتواند باعث شود که زنان «سیستم جنسیشان را بهطور کامل خاموش کنند». «وقتی مردی رفتار مخرب دارد و دائماً انتقاد میکند، زن احتمالاً از نظر جنسی از او فاصله میگیرد – چه آگاهانه چه ناآگاهانه. اگر شریک عاطفیاش نیازهای احساسی او را برآورده نکند، یا زن احساس کند که مرد به رابطه سرمایهگذاری نکرده، سیستم جنسیاش را خاموش میکند.»
این موضوع در مواقعی که زن احساس میکند قدرت کمتری دارد هم صدق میکند – «نوعی راه برای اثبات خود و بازپسگیری بخشی از کنترل» که اغلب ناآگاهانه اتفاق میافتد. همچنین بسیاری از زنان احساس میکنند وظایف بیشتری در تربیت فرزندان، کارهای خانه و در کنار آن شغل دارند – و طبیعتاً برای رابطه جنسی بیش از حد خسته هستند.
راهحل این وضعیت – جدای از رسیدگی به ریشههای آن – افزایش چیزی است که بیرنباوم آن را «قدرت جنسی مشارکتی» مینامد. این واژه به معنی «انگیزهای برای برآوردن نیازهای جنسی شریک، در عین حال که به نیازهای خودتان هم اهمیت میدهید و میبینید که این رفتار دوطرفه است» است. تحقیقات نشان میدهد زوجهایی که قدرت جنسی مشارکتی بالایی دارند، فارغ از میزان رابطه جنسی، در رابطهشان خوشحالتر هستند، چون «برای دلایل مثبت و رابطهمحور، مثل صمیمیت و پیوند، وارد رابطه جنسی میشوند.» این موضوع به بهبود «اقلیم کلی» رابطه کمک میکند.
همچنین، به گفتهی بیرنباوم، مهم است که در مشاجرهها چیزهایی نگویید که نتوانید آنها را جبران کنید. «حتی در وسط یک دعوای شدید، باید کلمات را با دقت انتخاب کنید و چیزی نگویید که دل شریکتان را بشکند و تا ماهها در ذهنش باقی بماند. این بهویژه در مورد زنان صادق است، چون باعث میشود شدیداً نسبت به سکس بیمیل شوند.»