مرگ حمید مرادی در آتش آبیدر؛ «می‌خواهیم این خاک برای آینده بماند»

حمید مرادی، فعال محیط‌زیست و مدیر انجمن «شنه‌ی نه‌وژین»، در جریان تلاش برای مهار آتش‌سوزی در کوهستان آبیدر جان خود را از دست داد. او و همراهانش بدون تجهیزات کافی، در گرمای سوزان و در نبود مدیریت بحران، با دستان خالی به دل آتش رفتند. جمله‌ای که پیش‌تر در یادداشتش نوشته بود، حالا پژواک یک حقیقت تلخ است: «می‌خواهیم این خاک برای آینده بماند».

تصویر مرگ حمید مرادی در آتش آبیدر؛ «می‌خواهیم این خاک برای آینده بماند»

در نبود آموزش و امکانات، داوطلبان باز هم برای خاموش‌کردن آتش آبیدر رفتند. یکی از آن‌ها حمید مرادی، وکیل و فعال محیط‌زیستی بود که جانش را برای زاگرس از دست داد.

روزنامه «پیام ما» در گزارشی از جان‌باختن حمید مرادی، فعال محیط‌زیست در آتش‌سوزی آبیدر نوشت:

«می‌خواهم امروز چند کلمه از این صحبت کنیم که ما چرا می‌آییم تا آتش را خاموش کنیم؟ ما نه بازیگر‌ هالیوود و نه از بازیگران فیلم‌های هندی هستیم و نه بیکاریم. ما هم دوست داریم در کنار خانواده‌مان، سر کارمان، جلوی کولر بنشینیم.» وقتی «حمید مرادی» مدیر ۳۶ساله انجمن «شنه‌ی نه‌وژین» این جملات را می‌نوشت، آیا فکرش را می‌کرد روزی در حریق زاگرس کشته خواهد شد؟ فکرش را می‌کرد که پدرش بعد ازدست‌دادن یک‌دانه پسرش در بیمارستان کوثر سنندج تا مرز سکته قلبی می‌رود؟ می‌دانست مریم‌، نامزد جوانش به‌جای لباس عروسی،‌ سیاه می‌پوشد و صورتش را در مراسم خاکسپاری چنان خراش می‌دهد که خون از آن بیرون می‌زند. به‌نظر حمید مرادی آن پنجشنبه ظهر وقتی میان تف گرما و آتش به «آبیدر» می‌رفت، فکر می‌کرد «این خاک برای آینده‌مان باقی بماند، گندم و نخود در آن سبز شود، حتی خشخاش در آن سبز شود.»

ساعت دوازده و نیم پنجشنبه، دوم مرداد بود که خبر رسید کوهستان آبیدر آتش گرفته است. «آمانج قربانی» یکی از داوطلبانی بود که به‌همراه چند گروه عازم منطقه شد. «برحسب وظیفه‌ای که داریم، رفتیم به آتش رسیدگی کنیم و به چند گروه تقسیم شدیم. کوه آبیدر چند رشته‌کوه متصل به‌هم است. یک مسیر را خاموش کردیم، در شیب یکی از کوه‌ها اما همچنان درختچه‌ها در حال سوختن بود و گروه حمید به آنجا رفت.»

«آریا سلیمی»، «کیوان منصوری»، «محسن حسین‌پناهی»، «چیاکو یوسف‌نژاد»، «خبات امینی»، «مصطفی هژیری» و حمید مرادی برای خاموش کردن آتش وارد شیب شدند. منطقه مرتعی بود و به‌واسطه چرا نکردن دام، پوشش گیاهی خوبی داشت. «منابع‌طبیعی در فصل بهار کاری برای آتش‌بر انجام نداده بود. آنجا مجموعه‌ای از درختچه‌های دست‌کاشت را داریم. همان وقت که تیم در حال اطفای حریق بود،‌ باد وزید و حمید و بقیه را گرفتار کرد. از آن تیم، آریا سلیمی‌ و کیوان منصوری به‌صورت سرپایی درمان و محسن حسین‌پناهی و مصطفی هژیری در بخش بستری شدند،‌ خَبات امینی و چیاکو یوسف‌نژاد سوختگی بیشتری پیدا کردند و حمید شهید شد.»

داوطلبانی که آن ظهر جهنمی‌ به آبیدر رفتند، مجموعه‌ای از اعضای تشکل‌ها و فعالان محیط‌زیست مستقل بودند. «چند انجمن در شهر سنندج وجود دارد. وقتی آتش‌سوزی می‌شود، حتی از شهرستان‌های اطراف نزدیک سنندج هم به کمک ما می‌آیند. در این آتش‌سوزی هم فعالان محیط‌زیستی مستقل و هم اعضای چند تا انجمن حضور داشتند. حمید از انجمن «شنه‌ی نه‌وژین» که به فارسی به‌معنای «نسیم دوباره زندگی کردستان» می‌شود، بود. او در دام آتش افتاد و به شهادت رسید.»

شرکت در عملیات اطفای حریق آبیدر اولین حضور حمید در منطقه آتش‌سوزی نبود. «تقریباً دهم تیرماه برای اطفای حریق به کوهستان‌های کرمانشاه رفتیم. حمید کوهنورد بود،‌ توانایی جسمی خوبی داشت. متأسفانه با تمام تجربه‌ا‌ش قربانی شد. در مریوان هم «شریف باجور» پیرِ برنامه‌های اطفای حریق بود،‌ اما گستردگی دامنه آتش در کنار نبود مدیریت بحران باعث می‌شود باتجربه‌ترین افراد هم قربانی شوند. اینها که می‌گویم، به آن معنا نیست که آموزش مستمر و برنامه‌ریزی وجود دارد. ما هیچ برنامه‌ آموزشی برای مدیریت و حفاظت جنگل‌هایمان نداریم.‌ روز‌به‌روز بیشتر از قبل عرصه‌های جنگلی را از دست می‌دهیم و دوستانمان قربانی می‌شوند.»

به‌گفته این فعال محیط‌زیست، در اداره منابع‌طبیعی اغلب دیدگاه‌ها به‌‌صورت پیمانکاری است و نگاه ابزاری به موضوع دارند. اما برای داوطلبان مسئله فرق دارد و عشق به وطن و طبیعت غالب است،‌ هرچند آنها هیچ مسئولیت و وظیفه‌ای در اطفای حریق ندارند. «در جلسات منابع‌طبیعی آمار می‌گیرند که چند نیروی انسانی برای اطفای حریق وجود دارد. حمید خودش وکیل بود. بارها گفت وظیفه ما خاموش‌کردن آتش نیست. گفت این قضیه تنها برای عرق میهنی ماست.»

داوطلبان محیط‌زیست در کردستان و سایر مناطق زاگرس‌نشین نمی‌توانند طاقت بیاورند زاگرس بسوزد و آنها دست روی دست بگذارند. برایشان سخت است در خانه بمانند‌، همین است که به‌سمت منطقه آتش می‌روند و صدمه می‌بینند. «آموزش حرفه‌ای در این موضوع وجود ندارد. امکانات نداریم،‌ برخی بچه‌ها با تیشرت برای عملیات اطفای حریق می‌آیند.»

طبقه اقتصادی کسانی که در این عملیات شرکت می‌کنند، موضوع دیگری است که قربانی روی آن انگشت می‌گذارد. «داوطلبان زاگرس اغلب از قشر ضعیف و پایین جامعه هستند که نسبت به محیط‌زیست و طبیعت منطقه‌شان تعهد دارند. حمید یکی از آنهاست،‌ پدرش با پول کارگری پسرش را بزرگ کرد. حمید قلم‌به‌دست بود، مطالبه‌گری حقوقی می‌کرد. اگر آن روز نیرو و امکانات بود،‌ اگر مدیریت درستی داشتیم، زنده می‌ماند. حیف است که ما چنین نخبه‌هایی را از دست می‌دهیم،‌ کسانی که تعهد اخلاقی به سرزمینشان دارند‌، وارد گود و میدان عمل می‌شوند و جان خودشان را از دست می‌دهند.»

خبر حمید که آمد،‌ «محمدامین»، پدرش، خودش را به بیمارستان کوثر سنندج رساند. آمانج قربانی و «باربد صفایی مهر‌و»، کارشناس حیات‌وحش، در بیمارستان بودند. «پدر حمید رنگش پریده و به ستون تکیه داده بود. فشار خونش را گرفتیم، ۱۸ بود. بیمارستان امکانات رسیدگی به مشکلات قلبی را نداشت،‌ بیمارستان توحید رفتیم. آنجا تشخیص دادند دچار حمله قلبی شده. او را بستری کردیم.»

خانواده محمدامین مرادی پنج‌نفره بودند، پدر و مادر به‌همراه دو دختر و حمید. حالا یک جای خالی،‌ یک داغ همیشگی،‌ یک سوگواری مداوم آمده و جای حمید را گرفته. «حمید دو خواهر داشت و تنها پسر خانواده بود. نامزدش مریم اهل کرمانشاه و پرستار است. در روز خاکسپاری تمام صورتش را کند. من شاهد عشق این دو نفر بودم.»

به کلمه عشق که می‌رسد، تصویر حمید و مریم در کنار هم به ذهن آمانج قربانی می‌رسد و بغض گلویش را می‌گیرد. «به‌جای اینکه عروسی‌شان برویم. به عزای حمید نشستیم و نظاره‌گر بدبختی‌مان شدیم. هنوز در شوک هستم. باورم نمی‌شود دارم این حرف‌ها را درباره حمید می‌زنم.»

می‌خواهیم این خاک برای آینده بماند

در متنی که در شبکه‌های اجتماعی به‌نقل از حمید مرادی پخش شده، آمده است: «می‌خواهم امروز چند کلمه از این صحبت کنیم که ما چرا می‌آییم تا آتش را خاموش کنیم؟ ما نه بازیگر‌ هالیوود و نه از بازیگران فیلم‌های هندی هستیم و نه بیکاریم. ما هم دوست داریم در کنار خانواده‌مان، سر کارمان، جلوی کولر بنشینیم. چند مثال می‌زنم: مردم افغانستان چرا برای اندک مزد روزانه به تهران می‌آیند و زیر بار تحقیر و توهین قرار می‌گیرند، چرا به سرزمین خود بازنمی‌گردند؟ چرا مردم سیستان‌و‌بلوچستان از سرزمین‌شان کوچ می‌کنند؟ چون افغانستان رودخانه‌ هامون را از آنها گرفت. همان‌طورکه این نمونه‌ها را می‌بینیم، همان‌طورکه می‌بینیم مردم افغانستان و بلوچستان آواره شده‌اند، این وقایع از ما نیز دور نیست. سرزمین کردها نیز اگر از آن محافظت نکنیم، چنین فجایعی دامنش را می‌گیرد. ما آتش را به این خاطر خاموش می‌کنیم: که این خاک برای آینده‌مان باقی بماند، گندم و نخود در آن سبز شود، حتی خشخاش در آن سبز شود، آبی برای نوشیدن و هوایی برای نفس‌کشیدن داشته باشد. تا کودکانمان آواره نشوند، آواره‌ ترکیه و یونان نشوند و در اقیانوس‌ها غرق نشوند. در ترکیه آنها را دیپورت نکنند و در اروپا استثمار نشوند، در سرزمین و شهر و روستای خود شرافتمندانه زندگی کنند و روزی بیابند، همچون پدران و مادرانشان. امیدوارم این فهم همگانی شود و حفاظت از محیط‌زیستمان روزبه‌روز گسترش یابد؛ تا دیگر مجبور نشویم برای خاموش‌کردن آتش به این کوه‌ها بیاییم.»

نه بیمارستان سوختگی داریم، نه مرکز اطفای حریق

«حامد اسراری»، مدیرعامل انجمن مردم‌نهاد «پاژین» بانه، هم از دوستان حمید است. او هم جزئیات آن ظهر پنجشنبه را که همیاران تماس گرفتند و از آتش‌سوزی آبیدر خبر دادند، به‌ خاطر دارد: «حمید و دوستانش یک تیم هفت‌نفره بودند. وارد دره شدند، پوشش گیاهی علفی بود. باد مسیرش را عوض کرد، کولاک شد، هر هفت نفر گیر افتادند، سه نفر دچار سوختگی شدید شدند، از بین آنها حمید جان باخت.»

آن روز، به‌گفته اسراری، داوطلبان جز دمنده چیزی با خود نداشتند. «نه لباس مناسبی به تن داشتند و نه امکانات دیگری. کسی هم به‌عنوان متهم آتش‌سوزی معرفی نشده است.»

این فعال محیط‌‌زیست گله‌مند است. از اینکه هر چقدر می‌دوند،‌ هر چقدر برای حفظ این سرزمین تلاش می‌کنند،‌ باز هزینه با آنهاست. «مورد داشتیم در شهرستان بانه که آمدند جنگل‌تراشی کردند، اما سند به نامشان صادر شد. اعتراض کردیم و درنهایت به ما به جرم تشویش افکار عمومی اتهام زدند.»

به‌گفته او، نیروهای منابع‌طبیعی انگیزه‌شان را برای حفاظت از دست داده‌اند. «برخی از آنها با جدیت کار می‌کنند، ولی وقتی متخلف تبرئه می‌شود، چه انگیزه‌ای برای مأمور می‌ماند. زمین‌های جنگلی را در اینجا به باغ و بوستان تغییر کاربری می‌دهند و کاری نمی‌توانیم بکنیم.»

حمید مرادی پیگیر انواع و اقسام پرونده‌ها در کردستان بود. «مسئله فاضلاب سد ژاوه را پیگیری می‌کرد. درگیر زمین‌خواری در آبیدر بود. حمید قانونمند بود و بدون حاشیه کار می‌کرد.»

زاگرس سال‌هاست که با مسئله حریق دست‌وپنجه نرم می‌کند. استان کردستان فهرست بلندی از شهدای خود دارد. «شریف‌ باجور»، «امید کهنه‌پوشی»، «محمد پژوهی»، «رحمت حکیمی‌نیا» در سوم شهریور سال ۱۳۹۷ در آتش‌سوزی جنگل‌های مشرف به روستاهای «سلسی» و «پیله» جان عزیزشان را از دست دادند. بااین‌حال، سطح امکانات مرتبط با سوانح سوختگی همچنان پایین است. «امکانات پزشکی در استان نیست. سوختگی بیمارستان تخصصی می‌خواهد که ما نداریم.»

اسراری هم مثل قربانی سراغ طبقه اقتصادی فعالان محیط‌زیست می‌رود. «اغلب افرادی که در این استان در حال حفاظت از طبیعت هستند، از خانواده‌های ضعیف و کم‌درآمدند. آنها زیر بار این داغ‌ها آسیب فراوان‌ می‌بینند. ما می‌خواهیم یک پایگاه اطفای حریق داشته باشیم، همان پایگاه اطفای حریقی که مسئولان وعده‌اش را داده‌اند. می‌خواهیم کسی برای حفاظت از طبیعت کشته نشود، می‌خواهیم قانون اجرا شود و متخلفان دستشان از تخریب کوتاه شود.»