او در این یادداشت نوشته است:
در تاریخ ۱۲ مه، «ادان الکساندر»، یک شهروند دوتابعیتی آمریکایی-اسرائیلی و سرباز ارتش اسرائیل، پس از مذاکرات مستقیم میان ایالات متحده و حماس که اسرائیل را از روند کنار گذاشته بود، از اسارت در غزه آزاد شد. تصاویری که هنگام آزادی او منتشر شد، بیشتر به یک عملیات آمریکایی شباهت داشت که اتفاقاً در خاک اسرائیل انجام شده بود. «آدام بوهلر»، مذاکرهکننده گروگانهای آمریکایی که در ماه مارس با حماس گفتوگوی مستقیمی داشت، مادر آقای الکساندر را از آمریکا تا اسرائیل همراهی کرد، و «استیو ویتکوف»، نماینده ویژه ایالات متحده، در لحظه آزادی تلفنی را به او داد تا با پسرش صحبت کند. تیترهای خبری، تماس تلفنی رئیسجمهور ترامپ با الکساندر را برجسته کردند. پیام روشن بود: این ترامپ بود – نه نخستوزیر بنیامین نتانیاهو – که سرباز اسرائیلی را از غزه بیرون آورد.
اما این، دولت ترامپی نیست که نتانیاهو در رؤیاهای خود انتظارش را میکشید. تقریباً در تمام موضوعات راهبردی و ژئوپلیتیکی که برای اسرائیل حیاتی هستند – از تلاش برای توافق هستهای جدید با ایران گرفته تا آتشبس با حوثیها، از پذیرش رژیم جدید سوریه گرفته تا مذاکره مستقیم با حماس برای آزادی گروگانها – ترامپ نه تنها اسرائیل را دور زده، بلکه مسیری کاملاً متفاوت از آنچه نتانیاهو در پیش میگرفت، انتخاب کرده است. ایالات متحده بارها و بارها اسرائیل را از معادلات کنار گذاشته و با این کار، دولت ترامپ سیاستهای شکستخورده و وابستگی سیاسی نتانیاهو – که تنها برگ برندهاش باقیماندن در قدرت از طریق جنگ دائمی است – را افشا کرده است.
این به معنای وجود شکاف آشکار میان ترامپ و نتانیاهو یا پایان اتحاد اسرائیل با ایالات متحده نیست، و حتی به این معنا نیست که ترامپ، اسرائیل را به توقف جنگ در غزه وادار خواهد کرد. در عمل، ایالات متحده در غزه، ائتلاف نتانیاهو را عمدتاً به حال خود رها کرده است. در فوریه، هنگامی که نخستوزیر پس از آتشبس تحمیلی در غزه، در دفتر بیضیشکل کاخ سفید با ترامپ دیدار کرد، او و ائتلاف افراطیاش هدیهای از رئیسجمهور آمریکا دریافت کردند: طرح «ریویرای غزه»، که به ایدهی اخراج گسترده فلسطینیان از غزه مشروعیت بخشید. از آن زمان، دولت ترامپ حمایت و ارسال تسلیحات به اسرائیل را افزایش داده است – از جمله ارسال بمبهای ۲۰۰۰ پوندی که رئیسجمهور بایدن ممنوع کرده بود – و طبق گزارشها، حتی ایده انتقال یک میلیون فلسطینی به لیبی را نیز مطرح کرده است.
با این حال، ترامپ در سخنانش از «پایان دادن به این جنگ وحشیانه» صحبت میکند، در حالی که نتانیاهو علناً وعده «کنترل کامل بر غزه» و «پیروزی نهایی» را میدهد. از زمان نقض آتشبس توسط اسرائیل در ماه مارس، بیش از ۳۰۰۰ نفر در غزه کشته شدهاند – بسیاری از آنها غیرنظامی بودند. اسرائیل، سیاست گرسنگیدادن به دو میلیون فلسطینی باقیمانده را دنبال کرده؛ واقعیتی که ترامپ هنگام ترک منطقه خلیج فارس در ۱۶ مه به آن اذعان کرد، هرچند مانع از آن نشد. و با اینهمه، اسرائیل هیچگاه به پیروزی نزدیک نشده است. در ۱۸ مه، پس از دو ماه انسداد کامل کمکهای بشردوستانه به بهانهی سودبردن حماس، نتانیاهو بالاخره و با بیمیلی اجازه ورود فوری کمکها را صادر کرد – آن هم پس از هشدار جدی ارتش اسرائیل و ایالات متحده مبنی بر وقوع قحطی گسترده در نوار غزه. اکنون بریتانیا، فرانسه و کانادا هشدار دادهاند که در صورت تداوم حملات و عدم ورود گسترده کمکها، ممکن است اقداماتی تنبیهی، از جمله تحریم علیه اسرائیل، در پیش گیرند.
نتانیاهو بیش از پیش منزوی شده است. دیگر نمیتواند ناتوانی خود در شکست حماس را به گردن دولت بایدن و محدودیتهای اعمالشده بیندازد. همچنین نمیتواند وزیر دفاع، رئیس ستاد کل ارتش یا اعضای تیم مذاکره را – که همگی را بهتازگی تغییر داده – یا حتی یحیی سنوار را که گفته میشود در ۱۳ مه هدف حمله اسرائیل بوده، مقصر بداند.
در ارتش ذخیره اسرائیل، بحرانی از خستگی و بیانگیزگی به وجود آمده است؛ سربازانی که به موفقیت عملیات باور ندارند. همزمان، شرکای ائتلافی نتانیاهو در میان ارتدوکسهای افراطی، خواهان معافیت پیروان خود از خدمت سربازی شدهاند. اکثریت مردم اسرائیل، بههمراه بسیاری از فرماندهان سابق امنیتی این کشور، از توافق بر سر آزادی گروگانها برای پایان دادن به جنگ حمایت میکنند. آنها اکنون مستقیماً با ترامپ لابی میکنند، به امید اینکه او نتانیاهو را وادار به توقف جنگ کند؛ همانطور که برای آزادی آدان الکساندر اقدام کرد.
به نظر میرسد کاخ سفید سرانجام نتانیاهو را آنطور که واقعاً هست، دیده است: رهبری ضعیف که چیز چندانی برای ارائه به ترامپ ندارد – رئیسی که اکنون بیشتر به تجارت، کسبوکار و احتمال دریافت جایزه نوبل صلح علاقه دارد تا تأمین مالی یک جنگ بیپایان.
این یک چرخش بزرگ است. پس از پیروزی ترامپ در انتخابات، نتانیاهو انتظار داشت یک متحد تمامعیار وارد کاخ سفید شود – همان کسی که در دوره نخست ریاستجمهوریاش حاکمیت اسرائیل بر بلندیهای جولان را به رسمیت شناخت و سفارت ایالات متحده را به اورشلیم منتقل کرد. همان کسی که پس از بازگشت به قدرت، با اعمال تحریم علیه دیوان کیفری بینالمللی و سازماندهی کمپینهایی برای سرکوب صداهای طرفدار فلسطین در آمریکا، از نتانیاهو در برابر حکم بازداشت بینالمللی محافظت کرد.
و حالا همان رئیسجمهور، نتانیاهو را بیش از هر زمان دیگر، منزوی، تحقیرشده و ناتوان جلوه داده است.
چند ماه پیش، اسرائیل در ظاهر دستاوردهایی تاریخی در نبرد دیرینهاش برای هژمونی منطقهای داشت: سرکوب حزبالله در لبنان، تضعیف ایران، و کمک به سقوط رژیم اسد در سوریه. امروز اما اسرائیل تنها پوستهای از آن تصویر است. کشوری با ارتشی پرتوان در نظارت و تخریب، و رهبری که هنر بقا از طریق سرکوب مخالفان و دستکاری افکار عمومی را بهخوبی بلد است. ائتلاف نتانیاهو، متشکل از شهرکنشینان راست افراطی و یهودیان ارتدوکس افراطی، صرفاً از آن رو به هم چسبیده که جایگزینی ندارد. اینکه آیا ترامپ در نهایت او را وادار به پایان جنگ در غزه خواهد کرد یا نه، هنوز روشن نیست. اما چیزی که روشن است، آن است که توان اسرائیل برای هدایت مذاکرات و شکلدادن به واقعیتهای منطقهای، بهشدت در نتیجه بنبست نظامی در غزه کاهش یافته است.
آنچه نتانیاهو عرضه میکند – پیروزیای با حاصل جمع صفر بر حماس، بدون تضمین بازگشت گروگانهای باقیمانده – دیگر خریداری ندارد. او به نظر میرسد در تلهای گرفتار شده باشد. اما او استاد بقاست. پرسش این است که اینبار چگونه خود را از مخمصه بیرون خواهد کشید – و این، به قیمت جان چند انسان دیگر تمام خواهد شد؟