حسن کامشاد؛ خدمت به فارسی و ایران، از اصفهان تا لندن

«حسن کامشاد»، از مفاخر ادبیات فارسی، نویسنده و مترجم خوش‌مشرب و نیک‌خو ایرانی، یک ماه مانده به صدسالگی، در لندن درگذشت. با اینکه گرد سال‌خوردگی بر او نشسته بود اما، تا لحظه آخر کار کرد و به غنای زبان و ادبیات فارسی افزود. کامشاد از نسل نام‌آوران ایرانی بود که روزگاری در شرکت ملی نفت ایران کار می‌کردند؛ مثل «محمدعلی موحد»، «امیرعباس هویدا»، «فواد روحانی» و ده‌ها نام‌آور دیگر که در این دهه، نماد تحول زیست ایرانی و مدرن‌ شدن ایران بودند.
تصویر حسن کامشاد؛ خدمت به فارسی و ایران، از اصفهان تا لندن

فرامرز داور - ایران وایر

متولد اصفهان بود، اما پس از گرفتن دیپلم راهی پایتخت و وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد. سه سال بعد یعنی در ۱۳۲۷، در شرکت نفت ایران استخدام شد. یک سال پس از کودتا ۲۸مرداد، در حالی‌ که کامشاد تمایلات چپی و مصدقی داشت و احتمال دستگیری‌ او بالا بود، از روی خوش‌اقبالی زمینه‌ای فراهم و عازم بریتانیا شد و با شروع تحصیل در زبان و ادبیات فارسی، از دانشگاه کمبریج دکتری گرفت.

رساله دکتری او از سوی انتشارات دانشگاه کمبریج منتشر شده است. عنوان انگلیسی این کتاب Creative writing in modern Persian prose است. این کتاب، در واقع جزوه‌ای است که او در زمان تحصیل در بریتانیا از روی آن به دانشجویان مقاطع پایین‌تر درس می‌داده است.

کامشاد سال‌ها بعد این رساله را با نام «پایه‌گذاران نثر جدید فارسی» به فارسی ترجمه کرد که از سوی «نشر نی» در ایران منتشر شده است. این کتاب، از متون آموزشی زبان فارسی در برخی از دانشگاه‌های بریتانیا و آمریکا شد و شاید مبنای آموزش فارسی در دیگر دانشگاه‌ها هم قرار گرفته باشد.

در مقدمه کتاب، با بیان شیرین و طنز همیشگی خود نوشته: «وقتی دلاک‌ها بیکار می‌شوند، سر یکدیگر را می‌تراشند، من هم سر پیری لابد چون کار چندانی ندارم، به فکر تراشیدن سر تاس خود افتاده‌ام. مطالب این کتاب نزدیک به پنجاه سال پیش به انگلیسی به قلم آمد. در سال ۱۳۳۳ (۱۹۵۴ میلادی) از من دعوت شد برای تدریس زبان فارسی در دانشگاه کمبریج به انگلستان بروم. در پنج سالی که آنجا بودم، ضمن تدریس، به تحصیل پرداختم و این نوشته در اصل، پژوهش برای رساله دکترایم بود.»

دیباچه کتاب، جمله‌ای از «ادوارد براون»، از کتاب «یک سال در میان ایرانیان» دارد که می‌گوید: «مرسوم برخی از محققان است که قریحه ادبی و شاعری را به گذشته ایران مربوط می‌دانند. اشتباهی بزرگتر از این نمی‌توان کرد.» کامشاد، خود مصداقی از این ذوق ادبی معاصر در دنیای فارسی‌زبان بود.

پس از اخذ مدرک دکتری، کامشاد به ایران و کار در شرکت نفت بازگشت و اتفاقا در سه سالی که ایران بود، نماینده ایران در کمیسیون اقتصادی سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) شد. درباره او گفته شده که طی این مدت سه سال، تابستان‌ها به دعوت «حسین نصر» -که بعدها به ریاست دانشگاه آریامهر یا شریف کنونی رسید و رییس دفتر شهبانو «فرح پهلوی» بود- در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران به دانشجویان خارجی، زبان و ادبیات فارسی می‌آموخت.

در سال ۱۳۴۱ به‌ یاری بورسی از بنیاد «راکفلر» به کمبریج، کامشاد دوباره عازم بریتانیا شد. در این دوره، متن رساله خود را بازنویسی یا به گفته خودش: «متن نسبتا خشک رساله را ویرایش و پیرایش کردم که به شکل کنونی درآمد… . در آن زمان، این نخستین بررسی جامعی بود که از ادبیات جدید ایران در خارج از کشور به عمل می‌آمد و غرض، آشنا ساختن علاقه‌مندان خارجی با داستان‌نویسی و نثر معاصر فارسی بود.»

دو سال پیش از انقلاب بهمن ۱۳۵۷، کامشاد این‌ بار نماینده شرکت ملی نفت ایران در لندن شد و تا زمان تحولات دگرگون‌کننده ایران، در این سمت باقی ماند و این‌ بار در بریتانیا ماندگار شد؛ اگرچه به ایران هم سفر می‌کرد.

در گرماگرم تحولات سال ۱۳۸۸ ایران -که اعتراضی بی‌سابقه تا آن زمان به نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری نشان داده شد- کتاب دو جلدی زندگی‌خودنوشت کامشاد با عنوان «حدیث نفس» منتشر شد که حتی در آن هیاهوی اعتراضات هم خبرساز و پرخواننده شد و هنوز هم در شمار موفق‌ترین زندگی‌نامه‌هایی است که چهره‌های نام‌آور ایرانی درباره خود نوشته‌اند.

حسن کامشاد در کار مترجمی، همچون نویسندگی، از ستون‌های معاصر نثر و ادب فارسی است. کتابی دارد با عنوان «مترجمان، خائنان»، که درباره موضوع ترجمه و ظرایف آن است. دست‌کم دو کتاب از مهم‌ترین آثار نگاشته‌شده درباره ایران در خارج از کشور را کامشاد به فارسی سلیس و استوار ترجمه کرده که در زمان خود اگر انجام نمی‌شد، احتمالا دنیای فارسی‌زبان از وجود آن آثار، خبر نمی‌یافت؛ «برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و پادشاهی پهلوی»، اثر «سیروس غنی» -که از دوستان کامشاد بود- و «قبله عالم: ناصرالدین‌شاه قاجار و پادشاهی ایران»، نوشته «عباس امانت.»

آثار دیگر او در ترجمه شامل «سرگذشت فلسفه»، نوشته «برایان مگی»، «عیسی»، نوشته «همفری کارپنتر»، «تاریخ بی‌خردی»، اثر «باربارا تاکمن» و «خاورمیانه»، نوشته مشهور «برنارد لوئیس» است.

درباره اینکه چطور در ایران به زبان انگلیسی مسلط شد، به «سیروس علی‌نژاد» گفته بود: «کالج انگلیسی‌ها Stewart Memorial College بود که بعد دبیرستان "ادب" شد. آنجا شروع کردم به انگلیسی خواندن. معلم‌های انگلیسی، در واقع مختصری انگلیسی می‌دانستند. آنچه به ما درس می‌دادند سر تا پا غلط بود، مخصوصا تلفظ کلمات. سال‌ها بعد که من در کمبریج شروع کردم انگلیسی را جدی‌تر یاد بگیرم، مدتی کارم این بود که تلفظ‌های غلط را از ذهن بشویم و تلفظ درست لغات را به حافظه بسپرم.

انگلیسی که در آن پنج سال در کالج انگلیسی‌ها یاد گرفتم، ناچیز بود. پس از دانشکده حقوق و لیسانس که رفتم شرکت نفت، سروکارم با انگلیسی‌ها بود و به‌ هر حال انگلیسی بیشتری یاد گرفتم. کتاب "تام پین" را در مسجد سلیمان ترجمه کردم. انگلیسی کتابی‌ام را در واقع از حییم یاد گرفتم؛ چون در هر سطر، ناگزیر دو بار، سه بار به فرهنگ او مراجعه می‌کردم. این تجربه، خیلی خوبی بود. کارآموزی کارآمد و موثری بود.»

کامشاد انسانی روراست و دوست‌داشتنی بود. در کتاب «پایه‌گذاران نثر جدید فارسی» گفته بود که داوری‌های سیاسی او به‌ ویژه درباره دوره رضا شاه، «داوری‌های دست‌چپی مرسوم آن روزگار» بوده و «باید اعتراف کنم که نیاز مبرم به بازاندیشی دارند.»

غیرممکن بود که به هر دلیلی از دوست دیرین و نام‌آورش «شاهرخ مسکوب» یادی و خاطره‌ای نیاورد؛ گرچه «ابراهیم گلستان» و «صادق چوبک» در زندگی او اثری شگرف برجا گذاشتند، شاهرخ یادی بود که تا انتها از بیان کامشاد بیرون نرفت: «هنوز وقتی می‌نویسم، حس می‌کنم شاهرخ بالای سر من ایستاده و ناظر کارهای من است.»

اگر تا ۴تیر امسال، یعنی ۱۴۰۴ در قید حیات می‌ماند، در این روز صدساله می‌شد. صد سال کامیابی در تشابهی جالب با نامش.